این که آدمی یک سبک زندگی مشخصی داشته باشد یا نداشته باشد، به نظرم خیلی جالبه.
معمولا وقتی آدمی مذهبی بزرگ میشه، بخش تعیینکنندهای از سبک زندگیش توسط دینش مشخص میشه، اما آدمهایی که مذهبی زاده نمیشوند چی؟ وقتی اونها سعی میکنن سبک زندگی صحیح رو پیدا بکنن و بهش پایبند باشن، برام بسیار محترم و دوستداشتنیه.
وقتی که آدمها از مذهبی بودن به سمت غیرمذهبی بودن حرکت میکنن، کم کم در مورد بخشهایی از سبک زندگیشون که بر پایهی دستوراتِ دینی بوده تجدید نظر میکنن، که به نظرم فوقالعاده جالب توجهه.
تا الان فلان کار رو میکردی نمیکردی، چون دین بهت گفته بود. حالا اگه بخوای دستور دینت رو در نظر نگیری، حالا چی؟ انجامش میدی؟ انجامش نمیدی؟ یا اصلا تصمیم میگیری که هیچ انتخابِ مشخصی در موردش نداشته باشی و حالا «هرچه پیش آید خوش آید»؟
افرادی که حتا بعد از کنار گذاشتنِ دین هم سعی میکنن سبک زندگی صحیح رو پیدا بکنن و بهش پایبند باشند، هرچند کمن، برام الهامبخش و بوسداشتنیاند.
- جمعه ۲۵ آبان ۰۳