یه چیزی هست که من رو در موردِ دینها شگفتزده میکنه و باعث میشه نتونم یه خط قرمز دورشون بکشم.
به نظرم بخش زیادی از زندگی، در این خلاصه میشه که شما حواست باشه نه از این سرِ بوم بیفتی، نه از اون سرِ بوم، بلکه نقطهی تعادل رو پیدا بکنی، که کارِ سخت و زمانبریه. روشِ من برای پیدا کردنِ نقطهی تعادل، «تعقل و تجربه»ست. حالا هرچقدر عاقلتر میشم، وزنِ تجربهه کمتر میشه و وزنِ تعقل بیشتر.
گاهی در موردِ یه موضوعی کلی تعقل و مشورت میکنم و به نتایجِ دقیقی هم نمیرسم و بعد میرم نظر ادیان رو نگاه میکنم. بعضی وقتا دستوراتشون این قدر make sense میکنه، که واقعن دلم میخواد بیخیالِ سیستم «تعقل و تجربه» بشم و مستقیم برم و بچسبم به دستوراتِ دین.
- شنبه ۲۱ مهر ۰۳