ریلیجس :: چم به معنای رود

چم به معنای رود

برای دوستِ خوبم، با همه نقص‌هام

ریلیجس

یه چیزی هست که من رو در موردِ دین‌ها شگفت‌زده می‌کنه و باعث می‌شه نتونم یه خط قرمز دورشون بکشم.

به نظرم بخش زیادی از زندگی، در این خلاصه می‌شه که شما حواست باشه نه از این سرِ بوم بیفتی، نه از اون سرِ بوم، بلکه نقطه‌ی تعادل رو پیدا بکنی، که کارِ سخت و زمان‌بریه. روشِ من برای پیدا کردنِ نقطه‌ی تعادل، «تعقل و تجربه»ست. حالا هرچقدر عاقل‌تر می‌شم، وزنِ تجربهه کمتر می‌شه و وزنِ تعقل بیشتر.

گاهی در موردِ یه موضوعی کلی تعقل و مشورت می‌کنم و به نتایجِ دقیقی هم نمی‌رسم و بعد می‌رم نظر ادیان رو نگاه می‌کنم. بعضی وقتا دستوراتشون این قدر make sense می‌کنه، که واقعن دلم می‌خواد بی‌خیالِ سیستم «تعقل و تجربه» بشم و مستقیم برم و بچسبم به دستوراتِ دین.

کامنت‌ها رو دیرتر جواب دادم تا بتونم بیشتر بهشون فکر کنم.

سوالی که پیش میاد اینه که لازمه صفر و یکی بهش نگاه کرد یا نه. لازمه حتما آدم بره و به صورت رسمی بره زیر چتر اون دین و همه‌ی چیزهایی ازش که قبول داره و نداره رو بپذیره، یا می‌شه باهاش همین برخورد رو داشت که عه، این به نظر منطقی میاد، بیا این تکه‌ رو از تو برمی‌دارم. دقیقا مثل وقت‌هایی که داری تحقیق می‌کنی و از هر رفرنسی یه چیز به دردبخوریش رو برمی‌داری.

+ سوالی که پرسیدم استفهام انکاری نیست. برای من سواله واقعا.

می‌فهمم منظورت رو.
برای شخصِ من هم رویکرد دوم منطقی‌تر به نظر می‌آد، ولی نمی‌تونیم منکر بشیم که «اگر بتوان رویکرد اول رو پذیرفت و بهش ایمان داشت» زندگیِ سرراست‌تر و تصمیم‌گیری‌های راحت‌تری خواهیم داشت، آدمی هم که تنبله. D:

۱. به خدا اعتقاد دارید یا خیر ؟

۲. اگر بله آیا این دین از طرف خداست یا آدما از خودشون در اوردن ؟

۳. اگه از طرف خداست ممکنه طی طول زمان آدما تغییرش داده باشن و تحریفش کرده باشن ؟

 

فقط در صورتی پذیرش دین به صورت کانل و ۱۰۰ درصدی منطقی به نظر میرسه که خدارو قبول داشته باشی ، دین از خدا باشه و انسان تغییری نداده باشه .

 

+ البته تا یه حدی میشه به تجربه جمعی که طی سال ها به دست اومده اعتماد کرد . ولی خب بازم ۱۰۰ درصدی نیست .

۱. اطمینان توی این سه مورد یه مقدار داستان داره دیگه. بنیان می‌طلبد.
۲. حتا اگه از هر سه مورد اطمینان داشته باشی، باز هم کلی داستان داری تا «دین» رو به «سبک زندگی» برسونی، مخصوصا دینی مثل اسلام که متن انتراعی و پرتفسیری داره.

منم اسهال نظر کنم ، بنظرم هر دینی قابل احترامه و نباید بهش توهین کرد. حالا چه بخوای قبولش کنی چه نکنی 👍 ((البته منظورم ادیان پرت و حاشیه نیست اونایی که پیروانشون بیشتره.)) 

احترام چیزِ خوبیه کلن.
شنبه ۲۱ مهر ۰۳ , ۱۹:۵۵ آفتابگردون ...

این کامنت نظرات شخصی نویسنده ست :)

دین همیشه میتونه شگفت زده کنه. حتی اونجا که اخلاق هم دو به شکه!

که البته هیچ کدوم از اینا از هم جدا نیستن. دانش، اخلاق، تعقل و تجربه مکملن. بهم میرسن میشن برنامه‌ای برای همه‌ی مسائل زندگی به اسم دین. اما این دلیل نمیشه که ما توی همه‌ی مسائل به وضوح درکش کنیم! واسه همینه که بخشی از دین فقط چشم گفتنه! به چیزایی که اصلا نمیدونیم دقیقا چی هستن و چرا... 

گفتی که «بخشی از دین فقط چشم گفتنه! به چیزایی که اصلا نمیدونیم دقیقا چی هستن و چرا». این جاست که کار رو سخت می‌کنه و بنیان می‌طلبه.

*نمی‌شه مرز دقیقی هم بین خیلی از قوانین مدنی و مذهبی گذاشت. یک سری قوانین مذهبی شاید قبلا مدنی بودند و به عکس. 

آره. هر چی هم که باشه، جفت‌شون هدف‌های مشابهی دارن و طبیعیه که خیلی جاها به نتایجِ مشابهی هم رسیده باشن.

همممم یک سری داشتیم با کِن درباره دین صحبت می‌کردیم. (بحث از اینجا شروع شده بود که یاد حرف ناظم دوران دبیرستانم افتاده بودم که می‌گفت بد قانونی، بهتر از بی‌قانونیه. حرفش رو رد یا تایید نمی‌کنم شخصا.) چیزی که داشتم بهش می‌گفتم این بود که قانون، چیزیه که باعث شده انسان‌ها بتونند در کنار هم زندگی کنند. تا وقتی شکارچی گردآورنده بودند، قانون به صورت امروزی نبوده، صرفا قوانینی بوده که قبیله رو حفظ کنه و زنده نگه‌داره. اصل قانون از وقتی زاده شد که انسان‌ها تصمیم گرفتند یکجا نشین بشند و کنار هم زندگی کنند. اینجا بود که حاکم داشتن و قانون مدنی داشتن ساخته شد تا انسان‌ها بتونن در صلح یک اجتماع تشکیل بدن. از اونجایی که تقریبا حکومتی نبود که به خدایان وصل نباشه، پادشاهی نبود که نماینده یا پسر خدا نباشه، مرز دقیقی هم بین خیلی از قوانین مدنی و مذهبی گذاشت. قانون/مذهب چیزی بود که انسان رو در یک اجتماع، "زنده" می‌داشت. درواقع دین هم یک سری قوانینی بود که انسان‌ رو جور دیگه‌ای زنده نگه می‌داشت. اما خب، همونجور که یک زمان یک سری چیزها قانون بود تا از حمله خرس به خودمون جلوگیری کنیم و الان به کار روزانه‌مون نمیاد، خیلی از قوانین مذهبی/مدنی هم در زمان حاضر دیگه به کارمون نمیان چون انسان و محیطش تغییر می‌کنند. 

اضافه به این، انسان‌ها سال‌های زیادیه که زندگی کردند و یادگرفتند با خودشون چیکار کنند که جواب بده (حالا بستگی داره هدف از اون چیز به خصوص چی بوده). خیلی موضوعاتی که در ادیان وجود داره، صرفا نتیجه‌ی همین تجربه‌ها و تعقل‌های نسل‌های زیادی از انسان‌هاست که به ما رسیده. لزوما بد هستند چون دینی‌اند؟ نه. لزوما خوب و کاربردی‌اند چون دینی‌اند؟ نه. عقل سلیم انسان امروزی می‌تونه به خیلی از همین نتایج برسه بدون اینکه دین قبلا بهش گفته باشه. فکر می‌کنم تنها چیزی که مهمه اینه که آدم سراغشون بره، چون عقلش هم بهش می‌گه می‌تونه مناسب باشه، نه صرفا چون "دین"ئه یا دستور خداست، یا هرچی. 

به طور خلاصه، این انسانه که من رو شگفت‌زده می‌کنه، نه دین. 

دین رو دو مدل می‌تونیم ببینیم:
۱. اندوخته‌ی تجربه‌ی بشری (مطابق حرف شما)
۲. دستورات الهی

اگه مورد یک صحیح باشه، در نهایت باهات موافقم، ولی اگه موردِ دو باشه (که بحثی در مورد صحت‌ش ندارم) ماجرا متفاوت می‌شه.
نکته‌ای هم وجودد داره که فکر می‌کنم هسته‌ی مرکزی حرفته، که «انسان‌ها سال‌های زیادیه که زندگی کردند و یادگرفتند با خودشون چیکار کنند که جواب بده» که من خیلی باهاش موافق نیستم. بحث‌ش خیلی منطقی نیست و شمی‌ئه، ولی این همه آدمی که داریم دست و پا می‌زنیم و خوشحالیِ متدین‌ها رو نداریم، من رو می‌ترسونه. بازم می‌گم، جامعه‌ی آماریِ انسان‌هایی که بهشون نزدیک بودم و احساساتِ خوشبختی و بدبختی‌شون رو لمس کرده‌م، اون قدری نبوده که بتونم نتیجه‌گیریِ مطمئنی داشته باشم، فقط یه شهود کلیه.

منطقا من ذهنم روی مذهبی بودن بایاسه ولی حقیقت اینه که من خیلی به این داستان پیش‌بینی شرایط و راه‌حل‌های درست در مذهب اعتقاد دارم

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
Designed By Erfan Powered by Bayan