میفرماد که:
فکرش رو کن، فکرش رو کن بتونی این حس تنهاییای که تو قلبِ این همه آدم رسوخ کرده رو حل بکنی. کاری کنی که دیگه بنی بشر با داستانای موراکامی همزادپنداری نکنه.
محلی از اعراب نداره که چقدر بتونی تاثیرگذاری باشی: یک ذره، دو ذره، سهذره، یا زیاد، یا خیلی زیاد یا حتا خیلی خیلی زیاد.
بقیه، یا اصلا خودت، تو سگِ کی باشی که بخوای تعیین کنی یک ذره چقدره و دو ذره چقدره و خیلی زیاد چقدره؟ مهم نیست که چقدر توش موفق باشی، این مهمه که اون قدر عشقش رو داشتی که شبا با فکر کردن به قدم بعدی میخوابیدی، صبحا از رختخواب میآی بیرون تا قدم بعدی رو براش برداری و میتونستی تو همهی کارا و تصمیماتت گوشهی ذهنت داشتی باشیش و فکر کردن به این که عمرت رو براش تلف بکنی خوشحالت میکنه.
- جمعه ۹ آذر ۰۳