بی‌فضیلت :: چم به معنای رود

چم به معنای رود

می‌شه بریم یه جا، زندگی نمیره؟

بی‌فضیلت

خیلی خیلی پیش می‌آد که می‌بینم آدم‌ها دارن کلی تلاش می‌کنن تا اثبات یا تظاهر بکنن که فلان ویژگی رو دارن، در حالی که واقعا هیچ‌جوره هیچ فضیلتی در داشتنِ اون ویژگی نیست!

درسای ریاضی سخت‌تره،‌ رقابت تجربی وحشتناک‌تره. من برده‌ی بهتری‌ام توی نظام سرمایه‌داری، کارفرمای من خیلی خوب تونسته من رو خر بکنه و من مثل سگ دارم براش کار می‌کنم و دیگه دارم نابود می‌شم از بس که کار کردم. آدمِ تک‌بعدی‌ای هستم و دارم خودم رو با فلان‌چیز خفه می‌کنم و از بقیه‌ی ابعادم غافل موندم. دهه‌ای که ما توش به دنیا اومدیم فاجعه بوده و ما نسل سوخته هستیم، من بدبخت‌ترم.

کمه هنوز.

بیشتررررر D:

:دیی

خوب شد کامنتا رو خوندم وگرنه پستای قبلی رو از دست میدادم. هم این پست هم separation of concerns... دقیقا بهشون تو این زمان نیاز داشتم.

هم چیزی که گفتی برام ارزشمنده، هم این که گفتیش.

دلم تنگ شده بود واسه پست‌هات، بیشتر بنویس پسر! :)

وا. تو ۶ روز، ۳ تا پست منتشر کرده‌م. دیگه چی می‌خوای؟ :دی

هم می‌فهمم چی میگی. هم نمی‌فهمم چی میگی. :))

 

هی در بازه‌های زمانیِ مختلف آدمایی رو می‌دیدم که داشتنِ پزِ چیزهای بی‌ارزش رو می‌دادن، و داشتم فکر می‌کردم که «انگیزه‌شون چیه؟»

آره شریف بودن برتری نیست. می‌خواستم مثالم ملموس باشه که یه جایگاه تقریباً خوب که فیلتری که باید ازش رد شی سخت‌تر از جاهای دیگه ست رو بشه راحت تصور کرد.

ولی در کل هم من بین کسی که در اساسی‌ترین نیازهای زندگی‌ش مثل خوراک و پوشاک و مسکن دچار مشکل بوده و کسی که خوراک و پوشاک و مسکنش مهیا بوده، اما اختلالات روانی و ضریب هوشی پایین و مشکلات انتزاعی از این دست داشته، تفاوت می‌بینم و به نظرم در بهترین حالت و بی‌مشکل ترین حالتش هم، فرد اول در کل زندگی سخت‌تری پشت سر گذاشته.

فقر خیلی موضوع مهمیه و حفره‌هایی که برآورده نشدن نیازهای اساسی در شخصیت اون فرد ایجاد می‌کنه، هرگز قرار نیست با هیچ چیز درستی پر بشه. 

می‌تونی در این رابطه کتاب نردبان شکسته رو بخونی تا متوجه منظورم بشی. 

خب دوتا مسئله شدش پس.

بحث اول این که، اگه می‌پذیری که فضیلتی در شریفی بودن نیست، پس می‌پذیری که وقتی یکی داره می‌گه «من خیلی بیشتر بدبختی کشیدم تا رتبه‌ی کنکورم خوب بشه» هم، داره سعی می‌کنه چیزی رو ثابت کنه که فضیلتی درش نیست؟

بحث دوم.
بیا یه موقعیتی رو تصور بکنیم که توش فضیلتی می‌بینیم هردوتامون. مثلا کسب درآمد از طریقِ یه کارِ شرافتمندانه، و نه راه‌های خلاف و غیراخلاقی، هوم؟
بحثِ این نیستش که چه کسی زندگیِ سخت‌تری داشته. کاملا موافقم که کسی که نیازهای اولیه‌اش برطرف نمی‌شده، زندگی سخت‌تری داشته نسبت به کسی که توی نیازهای ثانویه‌اش مشکل داشته، ولی به نظرم اونی که مشکل اولیه داشته الزاما برای قبولی توی کنکور یا داشتنِ شغلِ شرافتمندانه تلاشِ بیشتری نکرده. فکر می‌کنم اون قدر فاکتورهای مقایسه زیادن که ما نمی‌تونیم تشخیص بدیم دقیقا.  بابا شاید این پولداره اصلا دست و پاش چلاق باشه. :))))))))))

این نوشته‌ت برایم با باقی فرق می کرد.  بیشتر دوستش داشتم.تو خیلی زیبایی چمران. امیدوارم روبه‌راه باشی/بشوی.

 

ممنووونم. ای بابا خجالتمون نده داش. :)))))))
چشم‌هات زیبا می‌بینه.

من حس می‌کنم به مخاطب می‌خوان بگن اگر من و تو الآن یه جا وایسادیم دلیلی بر این نیست که گذشته برابری هم پشت سر گذاشته باشیم. 

فرض کن دو تا جوون رو که هر دو مثلا دانشگاه شریف قبول شدن. یکی‌شون تو یه خانواده معمولی با تفکرات معمول ایرانی و وضع مالی متوسط مردم زندگی کرده، سر وقتش مدرسه‌شو رفته. سر وقتش کلاس کنکور‌هاش رو رفته و اتاق شخصی‌ش رو داشته و خلاصه چالش خاصی برای درس خوندن نداشته. 

و اون یکی تو یه خونه خرابه بزرگ شده که یه مردک عوضی بالاسرش بوده، در کودکی کودک کار بوده و وسایل بازیافتی جمع می‌کرده، در فقر و تنگ‌دستی هم بزرگ شده. حالا بنا به تصادف و شانسی که آورده، یه خیری پیداش کرده و حمایتش کرده تونسته از یه زمانی به بعد خوب درس بخونه و خودش رو برسونه به اون دانشگاه. به نظر من دومی فضیلت داره. فضلش بدبخت بودنش نیست، فضلش تلاشیه که کرده، از نکبت و زباله، طلا و مس بیرون اومدن فضیلته، وگرنه از دکان زرگری و طلافروشی که خب معلومه طلا می‌‌آد بیرون. اگر در اون شرایط بزرگ شده باشی و بشی این، هنره. به نظر من حق دارن که گاهی بهش اشاره کنن که ما از یک سیاهی مطلق بیرون اومدیم و اگر الآن با کسی که نهایتاً از یک فضای خاکستری بیرون اومده، یک جا ایستادیم این ما رو با هم برابر نمی‌کنه. 

هممم... من خیلی ریشه‌ای مشکل دارم با این چیزی که گفتین و باهاش مخالفم.
اول که، من اصلا فضیلتی در این نمی‌بینم که دانشجوی شریف باشی. شریف یا تهران یا آزاد، بحثِ بهتر و بدتر نیست به نظرم، بحثِ گزینه‌های مختلفیه که هر کدوم چیزهایی بهت می‌ده و چیزهایی ازت می‌گیره. برای خیلیی‌ها، دانشگاه آزاد انتخاب درست‌تریه نسبت به شریف.
دوم هم، حتی اگه رتبه‌ی کنکورِ بهتر رو فضیلت در نظر بگیریم، به نظرم ممکن نیست که زحمتی که آدم‌ها برای کنکور کشیدن رو با هم مقایسه کنیم. شاید اونی که تعریف کردی همه چیز براش مهیا بوده، آدمی باشه با ضریب هوشی پائین که باید ده ساعت یه مطلب رو بخونه تا یادش بگیره، در حالی که اونی که تو خونه خرابه بزرگ شده می‌تونه توی نیم ساعت همون مطلب رو یاد بگیره. اولی خانواده‌ی وسواسی‌ای داشته که براش یه غول از کنکور ساختن و تا بیست سال قراره این بچه کابوسِ کنکور رو ببینه و به خاطر استرسِ کنکور قراره تا آخرِ عمرش مشکلِ معده داشته باشه و کلی قرص می‌خوره و سرِ جلسه‌ی کنکور هم به خاطر استرس کلی سوال رو اشتباه زده (اینایی که گفتم، هیچ کدوم موردِ نادری نیستش و برای تک‌تکشون مثال‌هایی می‌شناسم تو دوست و آشنا). منظورم اینه که مقایسه‌ی این که چه کسی سختیِ بیشتری کشیده، اصلا شدنی نیست.

مثلا من بیشتر وقتا دلم میخواد برم از همه جا از همه چیز دست بکشم و درعین حال کسی باشه که نذاره! با اینکه میدونم همچین کسی وجود نداره یا لااقل در حد ۱۰۰ که توی ذهن منه اصولا نبایدم وجود داشته باشه! هی دَم میزنم از این رخوت! چه افتخاری داره آخه؟!

تنبلی ، بیخوابی، تمایل به پرخوابی! اتلاف وقت، کارای بیهوده، داد و بیداد از اینکه چرا هیشکی منو  دوست نداره :))) هیچی ندارم بپوشم و....

خب شما گفتی دیگه، با افتخار نمی‌گی اینا رو. من گیج می‌شم وقتی که می‌بینم آدما با افتخار این موارد رو می‌گن و سرش جدل می‌کنن.

چه خوب کردی این رو نوشتی.

ممنونم.
کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan