بایگانی شهریور ۱۴۰۲ :: چم به معنای رود

چم به معنای رود

می‌شه بریم یه جا، زندگی نمیره؟

انتخاب

وقتی مدرسه‌مون تموم شد و می‌رفتیم دانشگاه، بعضیامون می‌گفتن «وای، داریم بزرگ می‌شیم. عجب»، ولی اون چیزی حس نمی‌کرد.

وقتی رفتیم سر کار، وقتی اولین حقوقمون واریز شد، وقتی رفتیم سفر، وقتی باباتون براتون خونه گرفت، وقتی خودتون برا خودتون خونه گرفتین، وقتی عاشق شدیم، بعضیامون حس می‌کردیم که «وای، داریم بزرگ می‌شیم، عجب». ولی اون، نه.

اون، موقعی بزرگ شدن رو حس می‌کرد که خودش تصمیم می‌گرفت که می‌خواد چی کار کنه، و برای انتخابش دلیل داشت، و از انتخابش مطمئن بود، و تصمیمش رو انجام می‌داد، حتی اگه این تصمیم، این بود که فردا می‌خواد ساعت چند بیدار بشه.

«وسطِ آدم»ها، یا وسطِ «آدم‌ها»

زنگ زده بود که دعوا کنه. بحثش سر پونزده هزارتومن بود. داد و بی‌دادش که تموم شد، نمی‌دونم دقیقا چی جواب دادم، ولی یه «قربونتون برم» گفتم وسطش. یهو کلا لحنش عوض شد. هرچی هم گفتم بهش، شماره‌کارت نداد که پونزده تومنه رو بزنم براش. سریع خدافظی کرد و قطع کرد.
.
دوستت داره.
اون قدر عمیق، اون قدر بالغانه و اون قدر واقعی، که بتونی روش حساب کنی.
یه روز برات یه دریم‌کچر کوچولو درست می‌کنه که بندازیش گردنت. اون روز کابوس‌هات تموم می‌شن و باید یه شمشیر دیگه رو دستت بگیری.
.
اون شب، زیادی ناخوش بودم. رفتم پارک بدوئم. پارک پرواز. تازه هشت شب بود ولی هیچ کس در حال دوئیدن نبود. چندین نفر هم با تعجب نگام کردن.
عجیب بود. تو پارک لاله، توی هر ساعتی، یه عده رو می‌تونی پیدا کنی که دارن می‌دوئن.
.
کاش چندتا مدال افتخار داشتم. اون طوری، هر وقت کسی به خاطر چیزی که به نظرش واقعا ارزشش رو داره، یه سختی رو می‌پذیرفت، براش کف می‌زدم و یه مدال افتخار بهش می‌دادم.

.

همیشه می‌ترسیدم beautiful people بشم و حالا گاهی فرقشون رو نمی‌فهمم.

 

Designed By Erfan Powered by Bayan