قبلتر یه پست نوشته بودم که توش داشتم به خودم توضیح میدادم که چرا نباید خودکشی بکنم. این هم به نوعی در ادامهی همونه.
اگه سوییسایدال نیستید، خوندنِ این پستها رو اصلن بهتون توصیه نمیکنم.
- يكشنبه ۲۸ مرداد ۰۳
- ادامه مطلب
برای دوستِ خوبم، با همه نقصهام
قبلتر یه پست نوشته بودم که توش داشتم به خودم توضیح میدادم که چرا نباید خودکشی بکنم. این هم به نوعی در ادامهی همونه.
اگه سوییسایدال نیستید، خوندنِ این پستها رو اصلن بهتون توصیه نمیکنم.
بوم اول:
طبق معمول یه پشت بوم داریم، این طرف بوم اینه که هِی همهی آدمها و سختیها و مسائل رو تحمل کنیم و چیزی رو حذف نکنیم، اون طرف بوم هم اینه که تا دیدیم یه نفر تفاوتی باهامون داره بذاریمش کنار و هروقت دیدیم که چیزی مطلوب نیست، حذفش کنیم. طبق معمول، بهتره حواسمون باشه از بوم نیفتیم و ببینیم بهتره کجای بوم وایسیم.
پنجشنبه
تا ظهر تو خونه پای کارام بودم و بعد رفتم دانشگاه. با سوپروایزم یه صحبتی کردم و بعدش یه کم اونجا نشستم پای کارهام. متاسفانه دفتری جایی نداریم تو دانشگاه. تو لابی دانشگاه پر از میز و صندلیه و میشه اونجا نشست، تو راهروی دپارتمانمون هم یه سری میز و صندلی داریم که اونجا هم میشه نشست، ولی خب فضاهای عمومیه دیگه. صندلی هم صندلی پلاستیکیه، برای من که هرروز باید حداقل هشت نه ساعت پشت میز بشینم، اصلا مناسب نیست و میدونم کافیه یه هفته ازش استفاده کنم تا دوباره کمردرد و گردندرد بگیرم. دیگه میز شخصی و مانیتور و کشویی لاکری چیزی، پیش کش.
دوشنبه
یکی از بچههای ایرانی تو یه گروهی بهم «یوروریلپس» رو پیشنهاد میکنه برای حمل و نقل. چک میکنم قیمتاش رو، به نظرم منطقی نیست و گرونه. دوباره چندتا سوال ازش میپرسم که مطمئن بشم که درست فکر میکنم، و طوری رفتار میکنه که انگار دعوا داریم یا مسابقهست یا همچین چیزی. یه کم اعصابم به هم میریزه.
دوشنبه
پای کارم تا عصر و بعد یه سر میرم بیرون خرید. یه آبجو میبینم که روش نوشته Alkoholfrei ولی پشتش نوشته «الکل: کمتر از نیمدرصد».