اینترستلار: چی به سر کوپر اومدش؟! :: چم به معنای رود

چم به معنای رود

برای دوستِ خوبم، با همه نقص‌هام

اینترستلار: چی به سر کوپر اومدش؟!

 

اصلاحیه:
گویا من یه مقداری پیازداغشو زیاد کردم :دی
ببینین، حقیقتا چیز اون‌قدرا خاصی نیست، تنها چیز منحصربه‌فرد و خاصی که من فهمیدم، اینه که چی به سر کوپر اومدش و آخرسر کجا رفتش. تازه همین رو هم خیلیا متوجه شدن و خیلیا می‌تونن حدس بزنن. اون چیزی که گفتم انگار فقط خودم فهمیدم، دلیلشه. فکر می‌کنم کسایی که می‌دونن کوپر کجا رفتش، دلیل واضح و خیلی مشخص و کاملا قانع‌کننده‌ی ندارن، ولی خب من یه سرنخ رو دیدم که ثابت می‌کنه قطعا کوپر رفته اون‌جا که ما می‌گیم، همین! انتظار یه برداشت و فلسفه‌بافی خفن و پیچدیده و اینا نداشته باشین لطفا، ضایع می‌شم یه وقت =)

 

متن اصلی و اولیه‌ی پست:

فیلم Interstellar، میان‌ستاره‌ای رو دیدین؟

من خیلی وقت پیش دیدمش، بعد با توجه به این پست فری‌برد یادش افتادم یهو.

می‌دونین آخرش چی شد؟

من می‌دونم! خودم کشف کرده بودم :/ و وقتی فهمیدم، داشتم می‌ترکیدم، حقیقتا داشتم می‌ترکیدم تا یه نفر رو پیدا کنم و بهش بگم که آخرش چی شد، ولی اونایی هم که دیده بودنش، اصلا یادشون نبود جریان چی بود و این حرفا.

این شد که گفتم این پستو بذارم تا این راز با من و نولان‌جان به گور نره :/ اگه فیلم رو دیدین و فهمیدین آخرش چی شده، بیاین به منم بگین، چون حقیقتا فکر می‌کنم من از انگشت‌شمار افرادیم که متوجه اون نکته‌ی بسیار ریز شدم و هیچ‌کی دیگه نمی‌دونه :/

اگرم نفهمیدین چی شد، و الان فیلم رو دارین که برین ببینین اون سرنخ‌هایی که بهتون می‌گم رو، بگین که بهتون بگم آخرش چی شد.

کامنت خصوصی بذارین ترجیحا که لو نره یه وقت :/ حالا من که می‌دونم این‌جام کسی تو فازش نیست و جای این کشف تو سینه‌ی خودمه فقط :دی من بعد از این چند سال هنوز تو فازشم! یعنی من هنوز از فاز هیچ کدوم از فیلمای نولان نیومدم بیرون، حتی فالوویینگ که سیاسفید بود :/ لامصب همه شاهکارن... این جدیده هم که گویا قراره بترکونه، امیدوارم قبل از کنکور نیاد بیرون چون می‌دونم اگه شب کنکور هم بیاد می‌بینمش و روز کنکور یهو از سر جلسه پا می‌شم و داد می‌زنم فهمیییدم! فهمیدم اون‌جاش چی شده بود...

خب من این فیلم ندیدم 

میرم ببینم و امیدوارم بفهمم بعدش آخرش وی شد 

به به. D:
امیدوارم که دوستش داشته باشی حسابی. D:

سلام!

یادش بخیر.  :))

چطوری به اینجا رسیدم؟ که ذوق و حوصله دیدن دوباره‌اش رو هم ندارم. 

به به به به ببین کی این‌جاست :)))))
سلام و دورووود :))))
یادش به خیر یادش به خیر :"))))
هعییی ای بابا... ولی منم فیلمای نولان رو، فقط یه بار دیده‌م. دوست دارم بذارم دفعه‌ی بعدی، توی یه موقعیت خاص بشینم ببینمشون.
شنبه ۱۴ تیر ۹۹ , ۲۲:۴۷ «نــٰاطـِقْ وُ خـٰامــوشْ»

اینو که فهمیده بودم 

میان ستاره ای رو میگم 

کوپر

آخخخ، ببخشید! من حواسم نبود که زیر کدوم پست کامنت گذاشتین.

خب، اول این‌که حالا انتظار یه چیز خیلی خفن نداشته باشین :/ من اول فکر می‌کردم خیلی کشف خفنی کرده‌م، ولی دوستان چشمانم رو باز کردن :دی

ببین، تنها چیزی که من کشف کردم، اینه که کوپر آخرسر رفت کجا؟ هوم؟
خب، گویا دلایل مختلفی وجود داره، ولی دلیل من اینه:
دیدی وقتی که کوپر یه فضاپیما کش رفت؟ خب باهاش کجا رفت؟
ببین، هممه‌ی فضانوردا، لباسای سفید می‌پوشیدن، ولی اون‌جا کوپر لباس مشکی تنش بود.
یه کم بعد امیلیا رو نشون می‌ده که تو یه سیاره‌ی دیگه‌ست و متوجه می‌شه فضاپیمای عشقش ترکیده و لاشه‌ش رو پیدا می‌کنه.
خب، نکته این‌جاست!
بعدش این‌جا یه نقطه‌ای رو تو پس‌زمینه نشون می‌ده که داره حرکت می‌کنه، و سیاهه!
خب، به نظرم اون باید کوپر باشه :/

شاید اینا هم برات جالب باشه:
فاطمه م_:

رفتم دوباره دیدم سکانس آخرو. بعد از اون که مورف میگه من بچه‌هام اینجا پیشم هستن میگه تو برو، و کوپر میگه کجا؟ اونم میگه: برند (همون امیلیا) و در ادامه همزمان که امیلیا رو تو اون سیاره نشون میده و کوپر رو در حال دزدیدن فضاپیما، صحبت مورف ادامه پیدا می‌کنه که اون (برند) تو اون سیاره‌ی دیگه داره کمپ‌ها رو برقرار می‌کنه و تنهاس و قراره به خواب بره و اینا. من از این‌ها فهمیدم :)

مهدی: 

آره برای اون بود که کوپر اعتماد نکرد بهش. چون اعتمادی به حرفش و عشق امیلیا نداشت. چون به عشق باور نداشت. آخر فیلم وقتی دخترش رو دید تازه احساس کرد و معنی عشق رو فهمید وقتی که از طریق عشق برای دخترش سیگنال فرستاد و از فضا و زمان عبور کرد. همسری نداشت ولی به عشقش به دخترش ایمان داشت، این ریسمانی که (به صورت نمادین) توی پشت صحنه ی دنیا به عقربه ساعت دخترش وصله رو تکون میده و دخترشم ساعت رو نگه داشته بخاطر عشقش.

وقتی دید این کار کرد دوزاریش افتاد که حرف امیلیا درست بود و باید بره پیش اون و تو اون سیاره تنها ولش نکنه چون زمان خیلی زیادی طول میکشه تا اون تخمک های باروری که اورده بودن به بچه تبدیل بشن. عاشقش شده بود و کاری هم تو این ایستگاه "کوپر" نداشت. هیچ دوستی نداشت اونجا.

شنبه ۱۴ تیر ۹۹ , ۲۱:۰۴ «نــٰاطـِقْ وُ خـٰامــوشْ»

میشه بگید؟!

من نفهمیدم:(

مطمئن نیستم من هم کامل متوجه شده باشم، ولی گویا یه عده آدم هستن، بغل یه سنگ گندهههه. روی سنگ نوشته اگه من رو بچرخونین، زیرم یه چیزی نوشته کخ رم خوشبختیه. بعد که کللللی زور می‌نن و می‌چرخوننش می‌بینن زیرش نوشته شده که زیر من یه چیزی نوشته شده که رمز سعادته =) یعنی اینا رو مضحکه کرده بودن، قرار بوده به عمر بچرخوننش و بدون هیچ نتیجه‌ای...

کلا اسپویله ! D:

😂😂😅🖐 

خب. پروفسوره رو یادم اومد. ولی الان پسره رو یادم نمیاد. پس بیخیال کلا :دی

 

اره. لعنتی! منم الان اینطوری شدم. قبلا اینقد ممکن بود فیلم رو ببینم که دیالوگاشو یاد بگیرم. مثلا یه فیلم با 4 تا دیالوگ ایتالیایی رو اینقد دیدم تا 4 تا کلمه یاد گرفتم :دی ولی خب الان نمیتونم. با همون منطقی که گفتین :)

 

نتفلیکس عالیه. منم عاشق استرنجر بودم و بعد فکر میکردم هیچی نمیتونه مثلش باشه تا اینکه دارکو دیدم. پس پیشنهادش میکنم :دی :))

 

 

احساس میکنم دارم حرفهای تکراری میزنم. :|

پسره خب کوپر، مرد نقش اصلی داستان که می‌رفت فضا و اینا، ولی خب اگه از فاز فیلم اومدین بیرون، اوهوم، بی‌خیال، خیلی پیچیده‌ست لامصب =/ خودمم خیییلی جاهاشو اصلا به کللل یادم رفته.

آو، چهارتا دیالوگ :دییی آره واقعا، این دنیا پر از فیلمای قشنگه =)


خب، پس بذارین منم یه جواب تکراری بدم به پیشنهادتون :دی ایشالا بعد کنکور حتما =)

امیلیا کی بود؟ دخترش بود؟ :| من یادم نیست :|

 

من هر وقت کسی از فیلمی تعریف میکنه، یا کتابی، باعث میشه کتابه و فیلمه نتونه انتظارات منو برآورده کنه :| خیلی عجیبه!

عکسه رو دیدم. و بازم، تو فیلم یادم نیست. خالم هی میگه بیا ببینیمش. فک کنم دوباره باید ببینمش. میشه بار سوم :دی

 

چی بگم والا. آدمم باید یه وقتی ببینه که بفهمه و کیف کنه :)) مثلا من سریال رو نسبت به فیلم بیشتر دوست دارم، و با اینکه این دوتا تخیلی تر بودن ولی بیشتر دوستشون داشتم. Dark و Stranger things. :)) و کلا شاید اگه دیرتر میدیدم بهتر میفهمیدم و بیشتر لذت میبردم دیگه :)

امیلیا اون دختره بود که رفت فضا، باباش پروفسور بود، بعد خودش عاشق یه پسری بود و آخرش رفت سیاره‌شون و فهمید پسره مرده و اینا...

آره، همین‌شکلیه متاسفانه...
نمی‌دونم، شخصه به فیلمی که خوشم نیاد شانس دوباره هم نمی‌دم، چون نسبتا خییلی کم فیلم دیدم و کلی فیلم خوب هست که ندیدم، ولی خب اگه دیدینش امیدوارم این بار بپسندینش.

آو، استرنجرتینگز را بسی دوست می‌داریم =) اون یکی رو هم ندیده‌م، اگه یه روز قسمت شد و دیدم می‌آم می‌گم =)

:|

من فیلمو یه بار 2014 دیدم، بعد معروف شد، بعد دوباره دیدم، هنوز نفهمیدم چیش خاص و معروفه.

برای فهمیدن باید کامنت خصوصی بدیم یا عمومی استاد؟

 

قضیه بک گراند چیه؟

خب فکر نمی‌کنم مورد خاص دیگه‌ای به این جا مراجعه کنن و فکر کنم این پست رو هم قراره امروز و فردا دیگه برش دارم، پس همین‌جا جواب رو می‌نویسم دیگه.
سوال اینه که چی سر کوپر اومد؟ آخر سر که یه فضاپیما کش رفت، رفتش کجا؟
خب، دوستان می‌گن دلایلی هست که ثابت می‌کنه ایشون رفتن پیش امیلیا، دختره که تو یه سیاره‌ی دیگه بود.
منم یه دلیل دارم که اینو ثابت می‌کنه، اونم اینه که تو یکی از سکانسای آخر نشون می‌داد امیلیا توی اون سیاره‌ست و پشتش یه نفر با لباس سیاه داره حرکت می‌کنه. و مرده، کوپر، تو کل فیلم تنها کسی بودش که می‌دیدیم لباس فضانوردی مشکی می‌پوشه.

به هرحال فیلم کاملا سلیقه‌ایه، نمی‌شه گفت چرا این همه آدم دوستش دارن ولی بقیه دوستش ندارن و اینا. همیشه یه عده از یه فیلم پرصرفدار بدشون می‌آد و کسایی هم هستن که از گم‌نام‌ترین فیلما خوششون بیاد. سلیقه‌ست دیگه و از این جور حرفا که خودتون بهتر می‌دونین دیگه.
ولی یه چیزی هست نمی‌دونم شنیدین یا نه. پارسال بودش فکر کنم که ناسا برای اولین بار یه تصویر از سیاه‌چاله منتشر کرد، و خیلی شبیه اون تصویری بود که اون‌موقع تو فیلم به عنوان سیاه‌چاله نشون داده بودن، و اون تصویر حاصل تخیلات نولان، کارگردان فیلم بودش. خودش خیلیه واقعا!

ولی خوشا به این سعادت =) من اولین بار که از نولان فیلم دیدم، 2017 بودش فکر کنم!

این کامنت حاوی اسپویل است ! 

آره راست می‌گین :) الان رفتم دوباره اون قسمتش رو نگاه کردم ، دانشمنده بود که تونستن از توی محفظه درش بیارن ، مال یکی از اون  سه سیاره ،گفت پدرتون اون معادله رو حل کرده بود ، ولی مثل اینکه نمی‌شده نسبیت و کوانتوم رو باهم  تطبیق بده و همچنین چیزی ، یعنی درواقع حل نشده بود. چون حلش اطلاعات بیشتری از داخل سیاه چاله میخواسته که بعد مورف از طریق پدرش دریافت میکنه.

فکر کنم من اگر بیشتر حرف بزنم کل داستان فیلم رو می‌نویسم ! پس دیگه سکوت می‌کنم ، ممنون بابت پیشنهاد فیلم :) 

آهاااا، آره، این نکته رو هم من درست متوجه نشده بودم، الان گرفتمش، آره... ولی کی فکرش رو می‌کرد اونا نه تنها می‌رن و یه سیاره‌ی جدید گیر می‌آرن، بلکه تا دل سیاه‌چاله هم پیش می‌رن؟!
من اون‌جا که رباته به فنا رفت ولی واقعا غصه خوردم براش! هعییی...
خواهش می‌کنم، جدا خیلی خوشحالم که از دیدنش لذت بردین =)

نظر من خب ، منم نظر قطعی ای ندارم ولی دیدیم که آخرشم زمین نجات پیدا کرد و اون سلول‌ها هم رفتن سیاره دیگه که نسل بشر ادامه پیدا کنه ! یعنی هر دو پلن ! 

 اون پروفسوره بود ؛ پدر امیلیا، ایشون با اینکه خیلی وقت پیش ، اصلا قبل از اینکه اون سه تا دانشمند رو به سه تا سیاره بفرسته ، مسئله‌ی جاذبه رو حل کرده بود ؛ خب واقعا نمی‌تونست از دانشش استفاده کنه و مردم روی زمین رو نجات بده ؟!

پس اینکه بریم توی کهکشان ها و اطلاعات جمع‌اوری کنیم چیز خوبیه چون از آخرم مورف با اطلاعاتی که پدرش بصورت زبان مورس روی ساعتش مینداخت که اون رباته دریافتش کرده بود ،  تونست مسئله‌ها رو حل کنه ( اگه اشتباه نکنم ). ولی متعصبانه هم نباید به قضیه نگاه کرد :)))

اوهوممم، و یه جورایی هردو پلن به هم وصل بودن. شاید اگه کوپر و بقیه نمی‌رفتن و اوون اتفاقا نمی‌افتاد، اون یکی پلن کار نمی‌کرد و روی زمین به نتیجه‌ای نمی‌رسیدن.
نمی‌دونم من اشتباه یادم مونده یا شما اشتباه متوجه شدین. اون‌طور که من یادمه، پدر امیلیا به این نتیجه رسیده بود که اون مسئله جواب نداره، ولی صداش رو درنیاورده بودش، موقعی که داشت می‌مرد تازه اعتراف کرد به این موضوع. اون‌طور که من یادمه به جواب نرسیده بود، فقط می‌دونست مسئله جواب نداره، ولی نمی‌گفت مسئله جواب نداره صرفا برای این‌که بقیه رو درگیرش کنه و بهشون بگه ممکنه همه بتونن نجات پیدا کنن تا کوپر و بقیه حاضر بشن زمین رو ول کنن و برن، ولی مورف به کمک باباشینا به جواب رسیدش دیگه =)
آره، اکثرا یه دید متعصبانه به این موضوع دارن، یا کاملا مخالف، یا خیلی موافق، اوهوممم.

آفرین چه دقت خوبی :))

من فکر کردم اون سایه مشکی در پشت صحنه یک پرچمه که به اهتزاز در اومده ! -_-

یک سوال ؛ الان آخرش که کوپر و دخترش و کلا مردم که روی زمین بودن ، بعد یعنی روی زمین بودن ؟! آخه همه‌چی اون شکلی دایره‌وار و اینا بود :) یعنی می‌خواست نشون بده که مورف تونسته بود مسئله‌ی جاذبه رو حل کنه ؟ یا ؟ آخه خیلی عجیب بود حالتش ، انگار همه‌چیز نزدیکه که بیافته رو سرشون :) 

بعد اگه زمین رو نجات دادن ؟ (نجات دادن دیگه نه ؟ چون انقدر پیشرفته شده بود و اینا ) احتمالش نیست که کوپر فقط رفته باشه اون خانمه رو برگردونه ؟ یا نه واقعا میخواستن نسل بشر رو تو یه سیاره دیگه ادامه بدن ؟ 

بعد این فیلم‌ من رو یکم به چالش کشید ، اون قسمن پلن A و B ، که نقشه اول این بود که کسانیکه باقی مونده بودن و ببرن ، نقشه دوم اینکه فقط همون بسته‌ها رو ببرن تا بتونن نسل بشریت رو ادامه بدن ؛ من اولش گفتم  که خب اونا نباید آدمای روی زمین رو که توی بحران و مشکل بودن رها کنن واسه اینکه فقط نسلشون باقی بمونه ، بنظرم یکم متعصبانه بود ، که ما مگه حیوونیم یا چی که دنبال نسل و اینا باشیم ! و اگر بخوایم انسانی رفتار کنیم اونایی که تو مشکل و بحران هستند رو نجات می‌دیم نه کساییکه هنوز بوجود نیومدن ولی از یه طرف دیگه یاد این افتادم که میگیم مثلا از انرژی ها درست استفاده کنیم تا نسل‌های بعدیمون هم بتونن ازش استفاده کنن و خب چون اینو قبول داشتم یکم شک کردم به حرفی که اول زدم ، می‌خواستم بدونم نظر شما چیه ؟ کدوم یکی باید انتخاب بشه ؟ 

خواهشمندم =))
یادم نیستش دقیقا خودمم که شبیه پرچم هم می‌تونست باشه یا نه، اه، خودمم باید یه بار دیگه از اول ببینمش!
مطمئن مطمئن نیستم که دقیق یادم باشه، ولی فکر کنم آره دیگه، رو زمین بودن و به کمک جواب اون معادلهه زمین رو نجات دادن. یادم نیست ولی فکر کنم با حل اون مسئله‌ی جاذبه تونستن کاری کنن که بتونن همچی دایره‌وار (!) همه چی رو بسازن، که سطح بیشتری داشته  باشن و اینا. مثل این می‌مونه که اندازه‌ی سطح قابل استفاده‌ی زمین بیشتر بشه و مثلا یه زمین بزرگتر داشته باشیم و اینا!
منم واقعا تو این مورد گیر کردم، ظاهرا هردوتا نظر هست، بعضیا می‌گن رفتن که با هم همون‌جا بمونن، بعضیا هم می‌گن رفت بیاردش که تنها نمونه. به نظرم کارگردان نتیجه‌گیری رو به خودمون واگذار کرده =) البته نظر شخصی من اینه که رفتن بمونن با هم، به قصد موندن اون‌جا بودن که اول کمپ زدن و بعدش رفتن دنبال فضاپیمای اون مرحوم، و از طرفی فکر می‌کنم به خاطر حرفی که دختر کوپر بهش زد، دیگه قصد نداشته باشن برگردن زمین. از طرفی اگه نظر آقامهدی رو هم در نظر بگیریم، فکر می‌کنم تو یه سیاره‌ی اختصاصی بیشتر بهشون خوش می‌گذره =)
آخ آفرین! این موضوع خیلی مهمه واقعا! آخه چه ارزشی داره ادامه‌ی نسل بشر؟؟؟ که چی آخه؟؟؟ خودمون خیلی خوب بودیم؟؟ زدیم یه سیاره رو با تموم طبیعت و محیط زیستش داغون کردیم، دیگه کافی نیست؟؟ متولد شدن اون آدما چه فایده‌ای داره آخه؟؟
ببینین، به نظر شخص من، ما وقتی بخوایم ادامه‌ی نسل بدیم و بچه بیاریم، وظیفه‌هایی در قبالش داریم. اگه دیگه هیچکی بچه نیاره، خب دیگه چه دلیلی داره چیزی براشون نگه داریم؟ خودمون با خیال راحت هرچی می‌خوایم مصرف می‌کنیم (حالا اگه حیوونای زبون بسته رو در نظر نگیریم) و بعدش تموم می‌شیم می‌ریم، منابع و انرژی دیگه واسه کی بمونه خب =/ این موضوعا رو می‌شد به هم ربط داد اگر اگر اگر اینا می‌اومدن یه سری بچه‌مچه رو، که دیگه به دنیا اومدن رو، می‌فرستادن تا توی اون سیاره زندگی کنن تا از مرگ نجات پیدا کنن و حالا نسلشون رو هم ادامه بدن، نه چندتا سلول رو که اگه آدم نشن، هیچ اتفاق بدی نمی‌افته.
تازه به خیال خودشون دارن نسل بشر رو از انقراض نجات می‌دن و این حرفا :/
البته همه‌ی اینا نظر ماست دیگه، نمی‌دونم با قاطعیت می‌شه گفت کار درست همینیه که ما می‌گیم آیا واقعا؟ نظر خود شما چیه؟
ولی خب کسایی که غیر از این‌که پایان داستان چی شدش و فیلم از لحاظ فنی چطور بودش و اینا، به محتوای اثر هم نگاه می‌کنن، خیلی آدمای ارزشمندی هستین به نظرم =)

خب از اول هدف این بود که یه سیاره‌ی جدید پیدا کنن. اینا هم رفته بودن دنبال اون سه تا پیامی که براشون اومده بود که سه تا سیاره رو تایید کرده بود. که مشخض شد همونی که ادموند پیدا کرده بود به درد می‌خورده فقط. برا همین کمپ کرده بودن.

نمی‌دونم، من دیگه تو برقرار کردن رابطه بین اتفاقا قاطی کردم، حرفی برای گفتن ندارم =/
من می‌گم شاید امیلیا کمپا رو طبق برنامه برقرار کرده، بعدش کوپر رسیده، بعدش گشتن و دیدن ادموند چی شده و حالا می‌خوان دوتایی برگردن. شایدم می‌خوان دوتایی بمونن =/ فکر کنم هردو احتمال به قوه‌ی خودشون باقین. حداقل نکته‌ی من کمکی به کشف ماجرا نمی‌کنه :دی

نه بابا ضایع چرا :) من خودمم مطمئن نبودم برگشتم یادآوری شد برام.

اصلا متوجه هیچ نکته‌ی دیگه‌ای نشده بودم که مقصد کوپر رو قاطعانه مشخص بکنه، دیگه فکر می‌کردم من خیلی خفنم که اون نکته رو گرفتم :/
ولی خب! نکته‌ی منم یه چیزایی رو ثابت می‌کنه به‌هرحال! معلوم می‌شه که نرفته دنبالش که برش گردونه، بلکه احتمالا می‌مونن اون‌جا با همدیگه. البته نه، شاید داشتن با هم دنبال پسره می‌گشتن و حالا که فهمیدن مرده دیگه برگردن، خب پس چرا کمپ برقرار کرده بود؟! نمی‌دونم که، اه! باید دوباره ببینمش =/
طبق نظر مهدی، عاشقش هم شده بوده تازه. منم تقریبا موافقم باهاشون.

دعا کنین من امروز از زیر بار تکالیفم سالم بیام بیرون ، فردا نگاهش می‌کنم ان‌شاءالله :) همه هم تعریف می‌کنن ، کنجکاو شدم :)) 

خداوندنا! پرنده‌ی آزاد را از یوغ ظلم و ستمِ تکالیف آزاد بگردان!
(صدای جمعیت: آاااامین!)

واقعا فیلم تعریف‌داریه =)

واسم جالبه اینقدر براتون جالبب بوده این فیلم. من تا اونجا دیدم که مرده داشت اعزام میشد و از دخترش خداحافظی کرد. دیگه ندیدم. :))

اوه! گویه خیلیا این فیلمو نصفه نگاه کردن =/ ولی خب آره، قبول دارم، کارای نولان یه ویژگیایی داره که باعث می‌شه یه عده‌ی کم دیوونه‌ی اون ویژگیا بشن، و در عین حال یه عده کثیر هم واسه همون ویژگیا، اصلا کاراش رو ول کنن و بذارن کنار، حق دارین.
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است

زیاد طول می‌کشه :دی با خیال راحت کنکورو بدین :))

 

توی اینسپشن هم مثلا اون سکانسی که راهروی هتل می‌چرخید رو خودشون درست کرده بودن. دیدی پشت صحنه‌شو؟

 

رفتم دوباره دیدم سکانس آخرو. بعد از اون که **** میگه من بچه‌هام اینجا پیشم هستن میگه تو برو، و کوپر میگه کجا؟ اونم میگه: **** (همون ******) و در ادامه همزمان که ****** رو تو اون سیاره نشون میده و کوپر رو در حال دزدیدن فضاپیما، صحبت **** ادامه پیدا می‌کنه که اون (****) تو اون سیاره‌ی دیگه داره کمپ‌ها رو برقرار می‌کنه و تنهاس و قراره به خواب بره و اینا. من از این‌ها فهمیدم :)

ممنون =)

یا محمد ابن عبدالله! وااووو! اصلا فکرشو نمی‌کردم... وای، چقدر جالب! آره، الان که دارم بهش فکر می‌کنم می‌بینم که آره، واقعا چیز عجیبی بودش و نمی‌شد همین‌طوری بازیش کرد، واایی، چه جالب، ممنون گفتین، تو اولین فرصت پشت‌صحنه‌اش رو می‌بینم.
من فقط پشت‌صحنه‌ی شوالیه‌ی تاریکی رو دیدم. اونم واسه چی؟ واسه این‌که جوکر لجر تو ذهنم به یه موجود خارق‌العاده و فراانسانی تبدیل شده بودش. گفتم بذار برم پشت‌صحنه‌اش رو بینم، بلکه متوجه بشم این بشر هم یه آدم معمولیه مثل ما. ولی خب ایشون اصلا نبود تو پشت صحنه :/ ولی خب اون وسطا یادمه یه عکس گیر آوردم که جوکر کنار نولان وایساده بودش و خب، در حد خودش دستاورد خوبی بود!

ااعع،من اصلا این چیزایی که گفتین رو یادم نبوده :/ پس گویا کشف خاصی هم نکرده بودم :دی من اصلا یادم نبود یا از اول متوجه نشده بودم که مورف بگه برو پیش برند، وگرنه خب آره، این‌جوری باشه که حق با شماست، کاملا معلوم می‌شه و اصلا نیازی به اون چیزایی که من گفتم نیستش دیگه.
منو باش فکر می‌کردم تنها سرنخ مستحکم و قاطعانه همونیه که من کشف کرده بودم، گویا ضایع شدم :دی

+در راستای جلوگیری از اسپویل اون اسما رو حذف کردم با اجازه.

منظورم همون نسخه‌ی دیجیتال بود :))

 

من خیلی حواشی رو دنبال نمی‌کنم ولی بعضی وقتا یه چیزایی آدم می‌بینه دیگه تو کانالا... مثلا امروز اینم خوندم که انگار یه صحنه هست تو تریلر که هواپیما منفجر می‌شه (نرفتم دوباره ببینم)، بعد گویا اینا حساب کردن دیدن خرج جلوه‌های ویژه خیلی بیشتر از اینه که خود هواپیما رو منفجر کنن :/ و نولان رفته یه ۷۴۷ خریده منفجر کرده واقعا :))) ولی خب منبعی هم نداشت شاید الکی بوده :))

 

+ یه دیالوگی بود آخر فیلم که با دخترش حرف می‌زدن، من از اون حدس زدم. اونجایی که دخترش می‌گفت والدین نباید مرگ فرزنداشونو ببینن و تو برو... حس می‌کنم اونجا یه اشاره‌ای داشت به اینکه برو دنبال امیلیا. مطمئن نیستم ولی من همچین برداشتی کردم :))

انشاااللااااه، البته من ته دلم باز امیدوارم بعد از کنکور بیادش که به فنا نرم 😅😬. من تا حالا دنبال فیلمی که قراره تازه بیاد نبودم، شما می‌دونین متوسطش چقدر طول می‌کشه تا بلوری تمیزشون بیاد بیرون؟

وای منم تازه اینو دیییدم -_- بابا مگه می‌شه؟! حالا من که نمی‌دونم، ولی یعنی جلوه‌های ویژه این‌قدر خرج داره آخه؟! هواپیما ترکوندن که به همین راحتی نیستش خب... آدم نمی‌دونه واقعا!! البته از نولان بعید نیست واقعا، مخصوصا که می‌گن همیشه اولویتش صحنه های طبیعیه. در مورد  شوالیه تاریکی هم می‌گفتن خیلی از صحنه‌هایی که در حالت عادی با جلوه‌های ویژه درست می‌شه رو اینا خودشون کامل انجام داده بودن.

+ اوهومم، چه جالب حقیقتا 😐😂! ولی خداییش دلیل من محکمه‌پسندتره! هرچند خب مهم همینه که نهایتا آدم به اون نتیجه بزسه، حالا با هر دلیلی.

بیا دعا کنیم به خاطر کرونا زودتر نسخه‌ی بلوری‌ش رو بدن بیرون :))

 

نه اون که لوگوی فیلم رو آخرش درست نوشت دقت نکرده بودم. ولی یه جا خوندم یه شرکتی انگار، ادعا کرده که نولان اینو از رو لوگوی اونا برداشته نولانم گفته من از ۶ سال پیش اینو طراحی کرده بودم :/ ولی تهش انگار عوض کردن لوگو رو.

 

مایکل کین اصن یه جورایی امضای فیلمای نولان شده :))

هعیی، ایشالااا، ایشالا هم خودشون نسخه‌ی دیجیتالش رو زودتر منتشر کنن که دوستان هکرمون زودتر کارشون رو شروع کنن، هم دوستان هکرمکر در اثر حوصله‌سررفتگی و قرنطینه مهارت‌هاشون رو افزایش داده باشن! البته اگه من درست متوجه روند دراومدن نسخه‌ی بلوری شده باشم...

آووو، بی‌شعورا -_- اصلا هیچ عقل سالمی قبول می‌کنه که نولان از کسی چیزی کش بره؟! حتی اگه درست یادم باشه، نولان می‌گه بهترین فیلم نامه‌اش درباره‌ی یه ریاضی‌دان بوده، وقتی خواسته فیلمه رو بسازه، می‌فهمی اسکورسیزنی یه پروژه‌ی درمورد اون ریاضی‌دانه شروع کرده و داره می‌سازه، اینم کلا بی‌خیال موضوع می‌شه، در این حد منحصر به فرد!
من معمولا هیچ‌وقت تو جریان این چیزا قرار نمی‌گیرم، اصلا حوصله‌ی این منابع خبررسانی و کانالای تلگرام رو ندارم بس که شلوغ و ایناست، در نتیجه دوستام همیشه اخباری که به دردم می‌خوره رو برام گلچین می‌کنن :دی امروز هم چهارتا عکس از فیلم برام فرستاد که یه مجله‌ای منتشر کرده ظاهرا و قراره خبرای بیشتری هم بیادش.
ولی من گاهی می‌گم بذار اصلا تو جریان این چیزا نباشم، فیلم که اومد با ذهن باز باز و خالی ببینمش، نم‌دونم که...

آره، چه تفسیر خوبی، امضا =)

+ظاهرا من خیلی دیگه پیازداغ کشفم رو زیاد کردم! این که کوپر کجا می‌ره رو خیلیا می‌دونن، کاملا می‌شه حدس زدش، چون ایده‌ی دیگه‌ای وجود نداره. ولی خب، واقعا در حد حدسه. شما دلیل قانع‌کننده‌ای دارین که بشه ثابتش کرد؟ چیزی که گفتم من و عده‌ی انگشت‌شماری کشفش کردیم، همون رنگ و اینایی که بودش که بهتون گفتم، وگرنه خب بقیه‌ی چیزایی که گفتم مسلما از چشمان عینکی شما پوشیده نمی‌مونه =)

برادر:)) سنگدل نباش ما رو هم بی‌نصیب نذار از این کرامات و فیوضاتت:))

من به شخصه اعتراف می‌کنم هر سه‌باری که اینتراستلار رو دیدم حتی یک قدم به فهمیدنش نزدیک هم نشدم! ولی فهمیدگان را دوست داشتم همیشه اصلا:دی 

یوهاهاها =)
من که نمی‌تونم این‌جا عمومی بگم که! شما هم که وبلاگتون به اون وضعیت دراومد و من نمی‌دونم این یعنی شروع تغییرات یا یعنی پایان یک فصل و از این‌حرفا :/ (؟) پس خصوصی بذارین که درست تعریف کنم، لو هم نره.

قربون تو! 

آره درسته فقط یه برداشته. قشنگیشم به همینه که هرکسی یه برداشتی بتونه بکنه.

بنویس برام دفعه بعد :)

خدا نکنه =)
آره، فیلمای این‌طوری که هرکس یه برداشتی داره خیلی خوبه، ولی گاهی حقیقتا گندش درمی‌آد. نولان در حد معقول بهت سرنخ می‌ده و اجازه می‌ده تو ی قالب کلی، انتخاب کنی که چطوری ماجرا تموم شدش. ولی گاهی اصلا... یه فیلم داشتش اسکورسیزنی، شاترآیلند، احتمالا دیدینش، خیلی قشنگ بود. اون دیگه شورش رو درآورده بود حقیقتا، یعنی هنوز که هنوزه من شک دارم انتخاب کنم که حق با کی بودش...
نوشتم =)
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است

آره برای اون بود که کوپر اعتماد نکرد بهش. چون اعتمادی به حرفش و عشق امیلیا نداشت. چون به عشق باور نداشت. آخر فیلم وقتی دخترش رو دید تازه احساس کرد و معنی عشق رو فهمید وقتی که از طریق عشق برای دخترش سیگنال فرستاد و از فضا و زمان عبور کرد. همسری نداشت ولی به عشقش به دخترش ایمان داشت، این ریسمانی که (به صورت نمادین) توی پشت صحنه ی دنیا به عقربه ساعت دخترش وصله رو تکون میده و دخترشم ساعت رو نگه داشته بخاطر عشقش.

وقتی دید این کار کرد دوزاریش افتاد که حرف امیلیا درست بود و **** *** *** *** * ** *** ***** **** *** **** *** **** **** ***** *** ***** ** *** **** *** ****** ** ***** **** ** *** ***** **** ***** *** *** * **** ** ** *** ******* ****** ****** *** ***** ***** ******

 

 

من یه چیزاییش رو یادم رفته بوده گویا، الان که گفتین متوجه شدم، اوهوم... چه کارا که با ما نمی‌کنه این عشق! ایشالا جاذبه‌ی عشق، شما رو هم هرچه زودتر به اون مقصدتون برای بیست سال آینده برسونه و اون نیمه‌ی گمشده‌ای که تصویر کرده بودین رو پیدا کنین و همه رو عاصی کنین ایشششالا =))
اوهوم، منم هم نظر شمام و موافقم باهاتون =) زدم نشونش نده که اگه کسی نمی‌دونه لو نره براش. ولی خب، این فقط براساس حدس ماست که رفت اون‌جا. من یه چیزی رو متوجه شدم که می‌شه قاطعانه ازش نتیجه گرفت که همین اتفاق افتاده رفته اون‌جا، الان می‌آم می‌گم براتون...
ولی خیلی قشنگ گفته بودین =) اییی کاش وقتی فیلم رو دیده بودم، بعدش می‌تونستم بیام با شما درموردش صحبت کنم، هعییی =))

نشون داد که عشق بین دونفر مثل جاذبه یا همون عشق بین اجرام سماوی از زمان و فضا میتونه رد بشه. 

برخورد عشق و منطق که میشه نظریه ریسمان رو تو صحنه ی آخر نشون داد که یه آدم منطقی توش عشق رو پیدا میکنه.

اوه، بازم هوای شدم من :دی این خط اول دیالوگ امیلیا بودش، آره؟ تو اون سکانسی که داشتن تصمیم می‌گرفتن برن کدوم سیاره گفتش فکر کنم، اگه درست یادم باشه... نمی‌دونم، یکی‌دو سال پیش بود تقریبا.
خط دومتون رو هم درست متوجه نشدم، منظورتون سکانسیه که امیلیا می‌رفت سیاره‌ی عشقش و...؟
چیزی که من کشف کردم، ماجرای کوپر بودش. دیدین که یه فضاپیمایی دزدیدش؟ شما فهمیدین باهاش کجا رفت؟
دوشنبه ۵ خرداد ۹۹ , ۱۲:۱۲ مائده ‌‌‌‌‌‌‌

میخوای تو همین پست بذار خب اگه اکثرا متوجه‌ش نشده‌ن! منم نمیدونم کدوم نکته‌رو میگی. :دی

خواستم همین کار رو بکنم اول، ولی بعدش منصرف شدم.
یکی از چیزایی که منو تو وبلاگ نویسی آزار می‌ده، اینه که نمی‌دونم دقیقتا مخاطبم کیه و دارم واسه کی حرف می‌زنم و هرکسی می‌تونه بیاد بخونه و بره و من نمی‌دونم واسه کیا حرف زدم و کیا حرفمو شنیدن و اینا.
این هم چون برام چیز مهمی بود و دوست داشتم تعریفش کنم واسه مخاطب مشخص، دلم نمی‌اومد همین‌طوری پستش کنم.

+بعد من هی می‌خواستم بپرسم، ولی نمی‌دونستم بپرسم یا نه که چی به سر اون وبلاگ اومد و چرا و آیا برنمی‌گرده و اینا. حالا می‌خوای کامنت خصوصی بذار که توضیح بدم، ولی نکته‌ای که من گرفتم، سرنوشت کوپر بود. کجا رفت؟ چی کار کرد؟ برای چی سفینه دزدید آخرش؟.. همین، نه چیز بیشتری.

من تازگی برای بار دوم دیدمش و حس می‌کردم فهمیدم چی شد دیگه. ولی اینطور که شما الان گفتی شک کردم :/ پس بهم بگو برداشتت چی بوده :)

 

آخ آخ بی‌صبرانه منتظر Tenet ام. از همون موقعی که تریلر اولش رو دیدم و کشف کردم یه سری چیزا توش برعکس می‌شه! این تریلر دومش هم یه چیزای بیشتری رو کرد. فقط کاش رابرت پتینسون نبود تو فیلم :)))

وااای! تریلر دوم؟! وای، من اونو ندیییدم -_- وای، چرا ندیدمش؟ وای وای، برم ببینمش بعد بیام جواب بدم...

ب. ن: یا قمربنی‌هاشم -_- من واقعا هیچ‌وقت اووون‌قدرا ناراحت نبودم بابت کشورم به‌هرحال... ولی الان واقعا حسرت می‌خورم که چرا نمی‌تونم برم سریع تو سینما ببینمش و باید کلی صبر کنم تا نسخه‌ی با کیفیتش بیاد، هعیی خداع!
پس شما هم این «برعکس» بودن رو کشف کردین! تازه منم الان یه چیزی کشف کردم، آخرش تنت رو قرینه ننوشته بود، دیدین؟؟ همه‌جا دو حرف آخرش رو برعکس می‌نویسن که حالت قرینه داشته باشه، ولی آخر این مستقیم نوشتش... ای خداااع!
راستش من اون‌قدرا تو قید و بند بازیگر نیستم، اوایل که شروع کرده بودم به فیلم دیدن، اومدم براساس بازیگر ببینم، که مثلا از جانی‌دپ که خوشم اومد، برم فیلمای خوب اونو ببینم و این‌طوری... بعدش دیدم اصلا معیار خوبی نیستش و معیارم رو کردم براساس کارگردان. بعد از اون دیگه کلا خیلی به بازیگر اهمیت نمی‌دم. بعدش من اون‌قدرا هم فیلم‌باز نیستم، فقط نولان رو خیلی دوست دارم =) هیچ فیملی غیر از هری‌پاتر از این آقای پتینسون ندیدم متاسفانه.
ولی خیالم راحت شد مایکل کین توش بازی کرده =) خیلی ازش خوشم می‌آد، عاشق اون لهجه‌ی بریتیشش تو پرستیژم! خیلی خوبه حقیقتا!

بعد از آزمونم میبینمش :) 

تیپش میخوره به اینایی که دوست دارم فقط نگران بودم داستانش جذبم نکنه. 

ایشالا دوستش بدارین =) اگه دوستش داشتین به منم بگین نظرتون رو، خوشحال می‌شم =)
داستانش خیلی قویه و جذاب، فقط آخرشه که یهو خییلی گنگ می‌شه.

+ممنونم خیلی، ایشالا =)) باور...

من چند سال پیش دانلودش کرده بودم اما فکر نمیکردم جذاب باشه واسه همین ندیدمش! پس میگید خوبه ببینم

نمی‌تونم پیشنهادش کنم! فیلم عجیب و خاصیه. من خودم شخصا خیییلی دوستش دارم، جزو فیلمای موردعلاقه‌امه، ولی واقعا از اون فیلما نیستش که پیشنهادش کنم، چون به دل هرکسی نمی‌شینه.
ولی خب، به نظرم ارزش امتحان کردن داره، از اون‌طرف می‌ترسم پیشنهاد بدم ببینیش و خوشتون نیاد...

میدونی منم زیاد نرفتم تو بحرشو سر در بیارم از اتفاقاش همونقدری که فیلم بیان کرد و فهمیدم فلذا به منم بگو کشفیاتتو :)

خب کشفیات من فقط مربوط به اون آخر آخرش می‌شه، به این که داستان چطوری تموم شد، و برداشت‌خفن و فلسفه‌بافی و اینا نیستش، فقط چندتا نکته‌ست که من دیدم و خیلی به چشم نمی‌اومدن. وگرنه داستان تو طول خودش اون‌قدر جذاب بود که بدون پایان هم کلی حرف برام گفتن داشت.

سلام. لطفاً بیا به منم بگو چی شد!

چند بار دیدمش ولی آخرش به کشف خاصی نرسیدم... [تفکر]

سلاام!
چه خوووب :دی الان می‌آم می‌گم برات، بذار برم اسم شخصیتا رو ببینم، یادم رفته!

اون قسمت سر جلسه‌ی کنکور عالی بود :))) 

الان من انگیزه گرفتم با دقت نگاه کنم و ببینم سرنخ ها چی هستن :)) 

کاملا جدی گفتم حقیقتا =)) خدا رحم کناد!
اون چند دقیقه‌ی آخر رو خییلی حواستون باشه، خصوصا به رنگا، رنگا خیلی مهمن، رنگ لباسا... دیگه بیشتر لو نمی‌دم، هرچند اون‌قدر ریزه که فکر نمی‌کنم با این‌جور توضیحات لو بره =))
کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
Designed By Erfan Powered by Bayan