من «سرمایه گذاری» رو این طور تعریف میکنم، که یعنی تو الان از یه چیزیت بزنی، به این امید که، فردا به یه چیزِ بیشتری برسی.
حس میکنم خیلیامون، طوری بزرگ شدیم که فکر میکنیم «سرمایه گذاری کردن»، کلا ارزشمنده. نمیدونم، ولی فکر میکنم این طور نیستش. فکر میکنم وقتی که در لحظه، همهی حداقلهایی که میخوای رو داشته باشی، تازه اون موقعست که خوبه که یه چیزی رو پسانداز بکنی.
(حالا این که حداقلهات رو، چطوری تعریف بکنی، دیگه به خودت مربوطه)
یعنی خب، حس میکنم درست نیستش که الان، غذای نابود و افتضاحِ سلف دانشگاه رو بخوری، و پولت رو خرجِ یه غذای سالمتر نکنی، فقط به این نیت که پولت رو جمع بکنی که پسفردا باهاش فلان چیز بخری.
حالا نه فقط توی بحث مالی. وقتی علیالحساب کلی موضوع هستش که باید براشون وقت و انرژی بذاری تا در لحظه، اوضاع بهتر باشه، چرا باید وقت و انرژیت رو بذاری برای این که یه چیزی رو بسازی که مدتهاااا بعد قراره ثمر بده؟ چقدر آدم میبینم که دارن دوستهای سمیای رو تحمل میکنن، چون امیدوارن که بعدها، به جاهای خوبی برسن.
بعدا، دیره. بعدا، دوره. بعدا، اونی که عاشقته، دیگه نمیتونه دوستت داشته باشه. شاید الان آرزوش این باشه که بغلت بکنه، ولی بعدا، میشینی کنارش و هر لحظه داری جون میکنی تا بغلش نکنی، چون اون نمیخواد. بعدا قیمتها یهو ده برابر میشه.
اوکی، اگه حس کردی الان، حداقلهایی که لازمه رو داری، اون وقت اضافهی وقت و انرژی و داراییت رو، بذار برای این که فرداهات رو بهتر بکنی.
نمیدونم، فعلا که دارم روی این فرمون میرم جلو، و خیلی راضیترم.
+ چند ماه پیش همهچیز داشت روی روال میافتاد و میخواستم یه سری کارا رو، منظم انجام بدم. مثل همین پست نوشتن، که یهویی دوباره چیزمیزا به هم ریختش. یه مدتی هم توی یه کانال فسقلی، تندتند فکرام رو مینوشتم، در نتیجه فکرام جمع نمیشدن تا بخوان منسجم بشن و پست بکنمشون. الان که دوباره چیزمیزا دارن یه نظم نسبی پیدا میکنن و کاناله رو هم گذاشتم کنار، دیگه وقتشه که دوباره منظمتر بنویسم. برای شکستنِ طلسم، گفتم خیلی مته به خشخاش نذارم و هرچه سریییعتر دکمهی «ذخیره و انتشار» رو بزنم :دی
+ دلم تنگ شده بود برای جایی که میتونم توش راحت بنویسم «:دی» و مجبور نیستم به جاش ایموجی و D: بذارم.
- جمعه ۵ خرداد ۰۲