انتخاب رشته (برای نهمی‌ها) :: چم به معنای رود

چم به معنای رود

برای دوستِ خوبم، با همه نقص‌هام

انتخاب رشته (برای نهمی‌ها)

 

سلام به همگییی :)))

ایشالا که حالتون خوب باشه :)))

 

آره، احتمالا خیلی مخاطبِ کلاس نهمی این جا نیستش، ولی منتظر بهانه بودم برای برگشتن به بیان و این راحت‌ترین موضوعی بود که دوست داشتم در موردش بنویسم و ترجیح می‌دم به جای این که حرفای این پست رو هی برای نهمی‌های مختلف تکرار بکنم، لینک این پست رو بدم بهشون :)))

 

محتوای پست جامع نیستش. اتفاقا خیلی محدوده، چون که تجربه و دانشِ من توی این زمینه محدوده. در مورد اتفاقای مختلفی که توی انسانی یا تجربی ممکنه برای بچه‌ها بیفته، چیزی نگفتم. امیدوارم که اگه از دوستان کسی چیزی در این باره چیزی نوشت، بهم بگه که این‌جا لینک بدم بهش و محتوامون کامل‌تر بشه.

 

 

من از دید خودم نوشتم که خیلی جاها ممکنه هنوز خیلی خام و کوتاه‌بینانه باشه، اگه نقدی نظری وارد بود خوشحال می‌شم بگین.

 

خب بریم سراغ انتخاب رشته. یادمه اون زمان خیلی این چالش رو داشتیم که «معیارم چی باشه؟ علاقه یا بازارکار؟»

بازار کار معیار خوبیه، ولی کافی نیستش، چون که خیلی نمی‌شه بهش اطمینان کرد. مثلا بازار کار پزشکی خوبه الان، پزشک زیاد لازمه، ولی ۱۰ سال دیگه اگر که تعداد خیلی بیشتری پزشک داشته باشیم، که بسیار محتمله، چی می‌شه؟ اونی کار گیرش می‌آد که دوران دانشجویی‌ش رو با عشق به پزشکی گذرونده و استعدادش رو داره، نه اونی که به زور درسا رو تحمل می‌کرده تا مدرکش رو بگیره.

علاقه هم معیار بدی نیستش، ولی به این هم نمی‌شه خیلی اعتماد کردش. مسئله اینه که، آخه اصلا ما اون‌قدرا هم نمی‌شناسیم علایقمون رو. من رفتم ریاضی‌فیزیک، چون فیزیک رو خیلی دوست داشتم و عاشق نجوم بودم. توی دبیرستان دیدم نه، نون و آب نمی‌شه، گفتم بذار برم مهندسی مکانیک یا برق، چون کلی فیزیک توشون دارن. با تمومِ اینا، موقع انتخاب رشته برای دانشگاه، بعد از چند هفته تحقیق شبانه‌روزی، مهندسی کامپیوتر رو انتخاب کردم و الان به شدت به شدت خوشحالم که برق یا مکانیک یا فیزیک نرفتم. و تازه حدس بزن، الان که پنج‌ترم از مهندسی کامپیوتر رو گذروندم وحسابی راضی‌ام از دانشکده‌مون، این طوری‌ام که «آدم توی دانشگاه و توی کتابا، یاد نمی‌گیره مهندسی کامپیوتر رو. جای یاد گرفتن مهندسی، توی صنعت، توی شرکته، سرِ کاره. کاش می‌شد این چیزا رو خودم برم توی شرکت یاد بگیرم و توی دانشگاه به جای این درسا، علوم انسانی می‌خوندم. روان‌شناسی‌ای، فلسفه‌ای، جامعه‌شناسی‌ای. شاید دانشگاه و کتابای اونا به دردبخورتر باشه.»

از علاقه می‌گفتیم. از این معمولا توی ۱۵ سالگی، خیلی مطلع نیستیم که علاقه‌ی واقعی‌مون چیه، فقط یه سایه‌ای از علاقه‌ت رو می‌بینی. از کجا می‌خوای بفهمی که پزشکی رو بیشتر دوست داری یا برنامه‌نویسی رو؟ این که شما توی راهنمایی فیزیک و ریاضی رو بیشتر از زیست‌شناسی دوست داشتی، اصلا و ابدا دلیل نمی‌شه که بگیم مهندسی مکانیک رو بیشتر از دندون‌پزشکی دوست داری. اصلا و ابدا. انسانی یا تجربی یا ریاضی، هرکدوم یه به یک عالمه شغل مختلف می‌رسه که شما وقتی ۱۵ سالته، اصلا نمی‌دونی با کدوم خوشحال‌تر خواهی بود، حتی اسم خیلی از پرکاربرترین‌هاشون رو هم تا حالا نشنیدی و در مورد بقیه هم اطلاعاتت به شدت سطحیه. بیشترین کاری که می‌تونی بکنی اینه که بری با شاغل‌های هرکدوم صحبت بکنی و مشورت بگیری ازشون. و بهترین کار هم همینه. تا جایی که می‌تونی بشین در موردِ کارِ آدمای مختلف ازشون بپرس. حتما هم ازشون بپرس که از چه مسیری می‌شه به این چنین شغل‌هایی رسیدش؟

نهایتا شما تا جایی که می‌تونی، فاکتورهای مختلفی که به نظرت مهمن رو بنویس و در مورد هر کدوم از فاکتورهات تا جایی که می‌تونی تحقیق بکن. بعدش دیگه دلت خودش حکم می‌کنه که کدوم رو دوست داری. اگه خانواده‌ت باهات مخالفن هم، اول خودت بیا با هم صحبت بکنیم و بعدش سعی کن پدر مادرت رو قانع بکنی که یه صحبتی با من داشته باشن. خانواده‌ی من از اونا بودن که از وقتی کلاس نهم بودم تا وقتی که کنکور دادم، یک‌سره بهم می‌گفتن «پزشکی پزشکی پزشکی»، ولی الان پدرم خوشحال‌ترینه بابتِ مسیری که رفتم. مشکل اینه که خانواده‌ها، مسیری رو می‌بینن که ۲۰-۳۰ سال پیش، مسیرِ موفقیت بوده.

 

حالا یه مقایسه‌ای داشته باشیم بین تجربی و ریاضی.

یه عده‌ی خیلی خیلی زیادی می‌رن تجربی، به خاطر پزشکی و دندون‌پزشکی و داروسازی. خب خیلی‌هاشون قبول نمی‌شن. از اون عده‌ای که قبول نمی‌شن، بعضیاشون می‌رن رشته‌هایی که بازار کارش نسبتا امن و مطمئنه. ولی بقیه‌ی رشته‌های تجربی چطورن؟ نه که بگم رشته‌های بدی هستن، ولی خب بازارکارشون اون‌قدرا داغ نیستش، به صرفِ مدرک داشتن، تضمینی نیستش که کار خوب و مرتبطی براشون پیدا بشه. بازارکارشون بهتر از بازارکار عموم رشته‌های انسانی و ریاضی نیستش.

حالا ریاضی چطور؟

مدتیه که رشته‌ی مهندسی کامپیوتر/علوم کامپیوتر، بازارش داغ‌تره، چون شرکت‌های نرم‌افزاری رشد نسبتا خوبی داشتن و نیروهاشون هم حقوق‌های خوبی دارن، هم این طرف، هم اون طرف. برای مهاجرت، چه تحصیلی چه کاری، از بهترین انتخاب‌هاست.

 

یه نکته رو بگم. خیلی بی‌معنیه که استعداد و علاقه‌ت به ریاضی بیشتر باشه، ولی به خاطر بحث مالی بری پزشکی بخونی.

می‌ری پزشکی، تا ۷ سال درس می‌خونی تا بشی پزشک عمومی. اگر نخوای تخصص بخونی (که ماشالا همه هم می‌خوان بخونن) می‌ری دو سال هم طرح مرح، بعدش پس از ۹ سال، می‌تونی وارد بازار کار بشی.

در بدو ورود، مهم نیستش که کی هستی، یه حقوق ۱۵-۲۰ تومنی می‌تونی داشته باشی (سال ۱۴۰۱ ئه الان که این رو می‌نویسم و قانون کار، در عمل، نزدیکای پنج میلیون و صد می‌شه) . دیگه بستگی به علاقه، استعداد، عرضه و جنم خودت داره که حقوقت همین بمونه یا بره بالاتر.

حالا، توی رشته‌ی کامپیوتر چطوره؟

اگه یه دانشگاه خوب قبول شده باشی (و دانشگاها هم مجازی نباشه البته :))، لازم نیستش به خودت زحمت بدی خیلی، فقط یکی دو ترم اول درسای به‌دردبخورت رو خوب بخون و نمره‌ی خوب بگیر. از ترم ۳-۴ می‌تونی بری مصاحبه‌ی کاری بدی و یه جا قبول بشی. چون تجربه‌ی کار نداری، ممکنه تا ۳-۴ ماه اول بهت حقوق ندن، یا قانون کار بدن.

بعد از این چند ماه که دیگه کار یاد گرفتی، اگه شرکت‌های بزرگ و خوبی مثل اسنپ و دیجی‌کالا بری، متوسط طرفای چهارده تومن ماهی حقوقت می‌شه.

می‌تونی هم پاره وقت کار بکنی. مثلا ماهی ۸۰-۱۲۰ ساعت، ساعتی از ۶۰ تومن تا ۷۰-۸۰ تومن. (تمام‌وقت‌ها ماهی تقریبا ۱۸۰ ساعت کار می‌کنن)

حالا، این توضیحای کسی بودش که تازه داره شروع به کار می‌کنه. ممکنه ترم ۳ باشه، ممکنه ترم ۸ باشه. ولی کسی که دو ساله داره کار می‌کنه چطور؟ بچه‌های کامپیوتری‌ای که خفنن، خیلیاشون بعد از ۲ سال کار کردن، کسب و کارِ خودشون رو راه می‌ندازن. الباقی هم، متوسط حقوقشون ۲۰-۳۰ تومنه.

اگر دانشجوی دانشگاهای تهران نباشی، استارت ماجرا یه مقدار عوض می‌شه. اون اوایلش خودت باید بری یه مقدار همت بکنی و یه مهارتی کسب بکنی، که راهش هم روشنه. بهترین دوره‌های آموزش مهارت‌های کامپیوتری رو می‌تونی با لپ‌تاپت ببینی و کار کنی و یاد بگیری. بوت‌کمپ‌ها هم خفنن. دنیای کامپیوتر پر از خفن‌هاییه که حتی مدرک آکادمیک کامپیوتری ندارن ولی خودشون چارتا دوره دیدن یا از بوت‌کمپا اومدن و جاشون توی این دنیا رو پیدا کردن.

حالا من یه قول به شما می‌دم. اگر که فکر می‌کنی استعداد و علاقه‌ت توی ریاضی بیشتر از تجربیه، مطمئن باش احتمال این که کامپیوتر یه دانشگاه خفن قبول بشی، بیشتر از احتمال قبولی‌ت توی دندون و پزشکیه.

 

وقتی می‌گیم بازارکار پزشکی بهتره، یعنی برای ورود به بازار کار پزشکی، مدرک داشتنت خیلی مهم‌تره، تا عرضه و علاقه و استعدادت.

بازار کار روان‌شناسی ولی، به خوبی پزشکی نیست. یعنی چی؟ یعنی اگه می‌ری روان‌شناسی، یه مدرک خشک و خالی اون‌قدرا ارزشمند نیستش و باید عشق و علاقه داشته باشی به رشته‌ت، تا توش بتونی به یه شغلِ دوست‌داشتنی برسی.

 

یه سوال هم هستش که مهمه که از خودت بپرسی‌ش. آیا تصمیم گرفتی که ایران بمونی یا نه؟

اگر تصمیمت رو گرفتی، آیا تجربه‌ی زندگی کردن توی اون طرف رو داری؟ اگر آره که، خیلی خب. احتمالا نظرت معتبره تا حدِ خوبی، اگر نه، اصلا و ابدا روی نظرت حساب باز نکن. من وقتی ۱۵-۱۶ ساله بودم هزارتا دلیل می‌آوردم برای این که «آره بابا معلومه که می‌خوام ایران بمونه. هیچ جا کشورِ خودِ آدم نمی‌شه. وطن پاره‌ی تنم»، ولی الان؟ پس سعی کن «آن کس که نداند و بداند که نداند» باشی. بدون که تصمیم خیلی مهمیه و طبیعیه که الان تجربه و بلوغ کافی نداشته باشی تا جواب قاطعی براش داشته باشی. منم ندارم.

ولی، برای کسی که مطمئنه که می‌خواد ایران بمونه، و می‌خواد بره سمت کامپیوتر، یه نکته دارم. دبیرستان، کنکور و دانشگاه به شدت مانع پیشرفتت می‌شه. بهت پیشنهاد می‌دم به جای دبیرستان، بری هنرستان کامپیوتر بخونی. بعضی از هنرستان‌ها هستن که تیزهوشان حساب می‌شن و انتخاب خیلی خوبی هستن. از همون دهم، برو یه جایی کارآموز بشو. احتمالا تا یه مدت، شاید حتی تا ۶ ماه حقوق نگیری، ولی ارزشش رو داره. کنارش توی یکی دوتا از این سایتایی که پروژه می‌ذارن هم عضو بشو و سعی‌ت رو بکن پروژه بگیری ازشون.

اگه از دهم شروع کنی به این یاد گرفتن، تا یازدهم بشی می‌تونی یه جا استخدام بشی و وقتی هم‌سن‌هات تازه دارن کنکور می‌دن، تو ۲-۳ سال سابقه‌ی کار داری و وقتی دوستات لیسانس‌شون رو گرفتن و می‌خوان وارد بازار کار بشن، می‌آن پیشت تا استخدامشون بکنی.

فقط می‌گم، لازمه‌ش اینه که مطمئن باشی که کامپیوتر رو می‌خوای، توسعه‌ی نرم‌افزار رو دوست داری، و قصد مهاجرت تحصیلی هم نداری.

 

 


امیدوارم مفید بوده باشه.

سالم و خوب باشین.

موقع خوندن این پست با خودم میگم کاش زودتر این پست رو میدیدم موقعی که کلاس نهمی بودم :)

امیدوارم که فکر نکنی دیر شده، و توی مسیر باشی. :")

سلام 

فکر می‌کردم خیلی لازم نیست به شغل آینده فکر کرد، اما نظرم عوض شد! شناختن بیشتر شغل‌های مختلف تو‌ تصمیم گیری‌ ما می‌تونه کمک کننده باشه. بنظرم بهتره هیچوقت چیزی رو قطعی درنظر نگیریم، مثلا من حتما می‌رم رشته‌ی تجربی، چون این ممکنه باعث بشه دست از شناخت بهتر شاخه‌های دیگر بکشیم. و همینطور برای انتخاب شغل.

بنظرم متوسطه اول می‌تونه فرصتی باشه برای بچه‌ها که با دقت بیشتری به درس‌ها نگاه کنند و خودشون رو به چالش بکشن. منظورم‌ این نیست که سعی کنند نمره‌ی بهتری بگیرند، می‌تونند به همه درس‌ها توجه کنند و تحت‌ تاثیر اطرافیان یا پیش‌زمینه‌های ذهنی یا تجربه‌های قبلی‌شون نباشن که مثلا من از فلان درس خوشم‌ نمیاد پس سراغش نمی‌رم یا سر کلاس بهش توجه‌ نمی‌کنم. چون همونطور که گفتین سلایق و علایق ما ممکنه تغییر کنه پس بنظرم‌ خوبه سعی کنیم شناختمون رو از رشته‌های مختلف، در زمان‌های مختلف بالا ببریم چون ممکنه پارسال اون درس رو دوست نداشتیم ولی امسال نظرمون تغییر کنه. (البته به عاملش هم باید توجه بشه، مثلا چون معلم‌مون خوبه من از این درس خوشم اومده؟ یا نه واقعا از مطالعه یا انجام دادنش لذت می‌برم؟) 

و‌ همینطور فکر می‌کنم رو کاغذ آوردن گزینه‌ها و امتیاز دادن بهشون با معیارهایی که گفتین مفید باشه.

فکر می‌کنم بازم آدم نمی‌تونه چیزی رو قطعی بگه، همینکه دل آدم، ته تهش، یعنی اونجایی که می‌دونیم درست می‌گه ولی بعضی‌وقت‌ها بهش گوش نمی‌دیم، راضی باشه، خوبه. (بعد از تحقیق و شناخت و مشورت.)

«هر کسی نیتش خوب شد، موفقیت و توفیق نیز یار او شد.» امام علی علیه‌السلام د

درمورد هنرستان هم باهاتون موافقم!

نوشته‌ی مفیدی بود اگر با نهمی‌ای برخورد کردم که مشورت می‌خواست این پست رو بهش معرفی می‌کنم إن شاء الله.

امیدوارم همگی سلامت و شاد باشند و در مسیری مناسب استعدادها و علایقشون قرار بگیرند و در راه قرار گرفتن هم البته بکوشند.

سپاس.

 

 

سلام و دروود

آره منم فکر می‌کنم این شناختن شغله خیلی کمک می‌کنه. چون ممکنه یکی از زیست کنکوری خوندن عذاب بکشه، ولی واقعا عاشق دندون پزشکی بشه. یا مورد سراغ دارم که از فیزیک فراااری بوده، ولی عاشق برنامه نویسیه الان. واسه همین حس می‌کنم اگه شناخت به شغل‌های توی متوسطه‌ی اول، شکل بگیره، خیلیی می‌تونه کمک‌کننده باشه.

آره آفرین... مثلا من اول راهنمایی عاشق فیزیک شدم، چون دبیرش عالی بود و از زیست بیزار بودم، چون دبیرش واقعا افتضاح بود. نتیجه‌ش شد این که توی فیزیک درسم خوب بود و ازش بیشتر و بیشتر لذت می‌بردم، و توی زیست نمره‌هام بد می‌شدش و در نتیجه بیشتر و بیشتر ازش متنفر می‌شدم.
حالا شانس آوردم که برپایه‌ی اون علاقه‌ی کاذب و گذرا، نرفتم سمت فیزیک، چون الان که آینده‌ی مهندسای برق و مکانیک یا فیزیکیا رو می‌بینم، خب چیزی نیستش که دوستش داشته باشم.

کلییی ممنون بابت این مطلبی که گفتین، مهم بودش واقعا.


+ ببخشییید دیر این رو جواب می‌دم، می‌خواستم سر فرصت بشینم جواب بنویسم و بعدش یادم رفته کلا، ببخشییید🤦‍♂️.

استیو، قهرمان شنل‌پوش کلاس نهمی‌های گم‌شده=)

نیاز داشتم به گیف‌های تلگرام، تا گیف اون دختربچه‌ی فسقلی رو بفرستم که عینک دودی زده :)))))))))
کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
Designed By Erfan Powered by Bayan