منبر :: چم به معنای رود

چم به معنای رود

برای دوستِ خوبم، با همه نقص‌هام

خودکشی - ۲

قبلتر یه پست نوشته بودم که توش داشتم به خودم توضیح می‌دادم که چرا نباید خودکشی بکنم. این هم به نوعی در ادامه‌ی همونه.

اگه سوییسایدال نیستید، خوندنِ این پست‌ها رو اصلن بهتون توصیه نمی‌کنم.

بر باد رفته

بوم اول:

طبق معمول یه پشت بوم داریم، این طرف بوم اینه که هِی همه‌ی آدم‌ها و سختی‌ها و مسائل رو تحمل کنیم و چیزی رو حذف نکنیم، اون طرف بوم هم اینه که تا دیدیم یه نفر تفاوتی باهامون داره بذاریمش کنار و هروقت دیدیم که چیزی مطلوب نیست، حذفش کنیم. طبق معمول، بهتره حواسمون باشه از بوم نیفتیم و ببینیم بهتره کجای بوم وایسیم.

هرزه‌ نگاری

می‌گفت که «وقتی شروع می‌کنی و از هدفا و برنامه‌هات می‌گی، لذت می‌بری. این لذت تو رو اقناع می‌کنه و بهش اکتفا می‌کنی. در نهایتا به جای این که زحمت بکشی و بری دنبال لذتِ موفقیت، دوباره می‌آی سراغِ همین لذتِ بی‌زحمت».

می‌دونی، از بچگیم همین «وصف العیش» رو خوراکمون کردن و به «نصف العیش» رضایت دادیم، این بود که عادت کردیم به جای جنگیدن، فیلمای جنگی نگاه کنیم. فیلم هم که... می‌دونی. اسمش روشه دیگه، «فیلم»ه. دیدی که، اصلا به یکی می‌خوای بگی «چاخان نگو»، می‌گی «فیلم بازی نکن». آره خلاصه، این طوری بود که فیلماشون چشممون رو پر کرد و دیگه زندگیای واقعی‌مون کافی نبود. دیگه دلامون سنگ شد، فاجعه جلوی چشممون بود ولی حتی کک‌مون هم نگزید، آخه آهنگ اینترستلار روش پخش نمی‌شد. با دروغ نشئه می‌شدیم و واقعیت نمی‌تونست خماری‌مون رو دوا کنه.

بهم بگو، این فیلم و آهنگای عاشقانه که می‌گی، چه فرقی با پورن دارن؟

بی‌فضیلت

خیلی خیلی پیش می‌آد که می‌بینم آدم‌ها دارن کلی تلاش می‌کنن تا اثبات یا تظاهر بکنن که فلان ویژگی رو دارن، در حالی که واقعا هیچ‌جوره هیچ فضیلتی در داشتنِ اون ویژگی نیست!

درسای ریاضی سخت‌تره،‌ رقابت تجربی وحشتناک‌تره. من برده‌ی بهتری‌ام توی نظام سرمایه‌داری، کارفرمای من خیلی خوب تونسته من رو خر بکنه و من مثل سگ دارم براش کار می‌کنم و دیگه دارم نابود می‌شم از بس که کار کردم. آدمِ تک‌بعدی‌ای هستم و دارم خودم رو با فلان‌چیز خفه می‌کنم و از بقیه‌ی ابعادم غافل موندم. دهه‌ای که ما توش به دنیا اومدیم فاجعه بوده و ما نسل سوخته هستیم، من بدبخت‌ترم.

تفکیک دغدغه‌ها

خیلی وقتا می‌شه اصول دنیای علوم کامپیوتر رو به زندگیمون بسط بدیم. مثلا اصل Seperation of Concerns یکی از اون اصول بنیادی توی دنیای نرم افزاره که اگه حواسمون بهش نباشه، زندگی واقعا سخت می‌شه. لپِ مطلب اینه که «مشکل‌هات رو از هم تفکیک بکن و بعدش برای هر کدوم یه راه حل مستقل ارائه بده».

که یادم نره - ۱

اگه یه روز خوشحالیم رو با دیگران به اشتراک گذاشتم، براش دلیلِ مناسبی داشته باشم و این دلیل رو هم به صورت شفاف بهشون بگم. دلیلی مثلِ این که می‌خوام بهشون نشون بدم که اوضاع می‌تونه بهتر بشه یا چنین چیزی.

خودکشی - ۱

خب، زود تند سریع یه پست بنویسم و برم بخوابم. :))))

 

یه سوال داریم، «اگه یه دکمه بذارن جلوت که با زدنش، کاملا به عدم بپیوندی، فشارش می‌دی؟ در جا کاملا از بین می‌ری، بدون هیچ آینده‌ای، و هیچ کس هم یادش نمی‌آد که یه زمانی وجود داشتی».

اگه جوابتون منفیه، پیشنهاد نمی‌کنم که ادامه‌ی پست رو بخونین. اگه جوابتون مثتبه، منم همین‌طور، منم همین‌طور. یه موقع‌هایی تا یه لحظه مغزم خالی می‌شد، سریع «می‌شه بمیرم؟ چرا نمی‌میرم؟...» پر می‌شدش توی کله‌ام. هر روز صبح با «وای، چرا من زنده‌ام هنوز؟ کاش بیدار نمی‌شدم هیچ وقت» بیدار می‌شدم. گاهی شدید می‌شد و نگران بودم که طاقتم تموم بشه و یه بلایی سرِ خودم بیارم. الان یه مدتیه که دیگه خیلی خیلی کمتر به خودکشی فکر می‌کنم، دوست داشتم بنویسم دلیلاش رو.

۱ ۲
Designed By Erfan Powered by Bayan