دوشنبه
هنوز عادت ندارم که دوشنبه روز اول هفته باشه.
- يكشنبه ۳۱ تیر ۰۳
- ادامه مطلب
برای دوستِ خوبم، با همه نقصهام
چهارشنبه
چهارشنبه آخرین امتحانم بود و دیگه تابستون شروع میشد. میخواستم برای پنجشنبه بلیت ترکیه رو بگیرم، چند روزی ترکیه باشم و بعد برم مونیخ، ولی برای مجوز خروج از کشور خیلی اذیت شدم و مجوزم به موقع نرسید، در نتیجه نشستم منتظرِ شنبه تا دوباره برم پیگیر بشم. حدس میزدم یکشنبه یا دوشنبه دیگه مجوزم درست بشه، بعدش هم آقای پشت باجهی نظام وظیفه بهم بگه «از فردا وارد سیستم میشه، از فردا میتونی از کشور خارج بشی»، واسه همین عجلهای نداشتم و آخرهفته رو ریلکس گذروندم.
میگفت که «وقتی شروع میکنی و از هدفا و برنامههات میگی، لذت میبری. این لذت تو رو اقناع میکنه و بهش اکتفا میکنی. در نهایتا به جای این که زحمت بکشی و بری دنبال لذتِ موفقیت، دوباره میآی سراغِ همین لذتِ بیزحمت».
میدونی، از بچگیم همین «وصف العیش» رو خوراکمون کردن و به «نصف العیش» رضایت دادیم، این بود که عادت کردیم به جای جنگیدن، فیلمای جنگی نگاه کنیم. فیلم هم که... میدونی. اسمش روشه دیگه، «فیلم»ه. دیدی که، اصلا به یکی میخوای بگی «چاخان نگو»، میگی «فیلم بازی نکن». آره خلاصه، این طوری بود که فیلماشون چشممون رو پر کرد و دیگه زندگیای واقعیمون کافی نبود. دیگه دلامون سنگ شد، فاجعه جلوی چشممون بود ولی حتی ککمون هم نگزید، آخه آهنگ اینترستلار روش پخش نمیشد. با دروغ نشئه میشدیم و واقعیت نمیتونست خماریمون رو دوا کنه.
بهم بگو، این فیلم و آهنگای عاشقانه که میگی، چه فرقی با پورن دارن؟