خب! گفتیم بذار ما هم تجربیات کنکوریمون رو با ملت به اشتراک بذاریم. فکر کنم اول باید اشاره کنم که رتبهی شصت و خوردهایِ منطقهدوی ریاضی ۹۹ شدم.
- جمعه ۲۵ مهر ۹۹
- ادامه مطلب
برای دوستِ خوبم، با همه نقصهام
خب! گفتیم بذار ما هم تجربیات کنکوریمون رو با ملت به اشتراک بذاریم. فکر کنم اول باید اشاره کنم که رتبهی شصت و خوردهایِ منطقهدوی ریاضی ۹۹ شدم.
حالا نه که من کمردرد داشته باشم، ولی چون نسبتا زیاد مینشستم، گاهبهگاه کمرم درد میگرفت. چند ماه پیش از یه نفر شنیدم که خوابیدن رو زمین سفت، بهترین درمان برای کمردرده، از اون موقع شروع کردم. تقریبا هشت نه ماهی میشه که دیگه زیرم تشک (یا دشک؟!) نمیاندازم و مستقیم رو فرش میخوابم، و یادم نمیآد تو تمام این مدت، حتی یک دفعه کمرم درد گرفته باشه. حالا دیشب مامانم میگفتن نه، سرما میآد از زمین، دلدرد میگیری و این حرفا و به زور ایشون، دیشب زیرم تشک انداختم.
همین امروز عصری یهویی کمرم شروع کرد به تیر کشیدن و البته بعد از پنج شیش ثانیه تموم شد، ولی اثبات این نکته واقعا حس خوبیم برام داشت، گفتم به شمام بگم، شاید به کارتون اومد.
و این که، یه سوال! میخوام برم یه حساب باز کنم، ولی خب خیلی شناخت خاصی ندارم. اگه کسی اطلاعاتی داره و نکتهی خاصی میدونه یا پیشنهاد بانک خاص و حساب خاصی رو داره، خوشحال میشم راهنماییم کنه.
امیدوارم خوب باشین و از این حرفا.
دیدین یه لینکهایی هستش که ما رو میفرستن یه بخش خاص از یه صفحه؟ مثلا این لینک که شما رو به اولین کامنت این پست (که خب توی همین صفحهست) ارجاع میده.
یا تو ویکیپدیا حتما دیدینش، که فهرست محتویات هر صفحه رو اولش نوشته، و روی هر بخش که کلیک کنی، میفرستدش اون بخش از صفحه.
این لینکهایی که بعد از آدرس صفحه یه # دارن و بعد از اون چیزی رو نوشته که ما رو به یه بخش مشخص از اون صفحه میفرسته.
کسی بلده چطوری میتونم برای بخشی که خودم میخوام از این آدرسها درست کنم؟ یعنی مثلا کاری کنم که شما وقتی روی لینکی که درست میکنم کلیک میکنین، مثلا برین یه پاراگراف خاص از پستم؟ میشه؟
+ بذارین بیشتر توضیح بدم، من میخوام یه پست طولانی بنویسم، و اولش فهرست مطالبِ اون پست رو بذارم، و هر کس همون اول توی فهرست روی هر بخش زد، بره اون بخشِ مربوطِ از همون پست.
+ مختصر و مفید بگم، چطوری میتونم به یه بخشِ خاص از صفحهم لینک بدم؟
ممنونم از
بابت دعوت کردنم به چالش ده سوال وبلاگی :)
1. چی شد که به دنیای وبلاگها اومدی؟
وبلاگ اولم (پنجم بودم؟): همه داشتن وبلاگ میزدن و گفتم منم جا نمونم از ملت :دی
وبلاگ دومم (هفتم بودم): واسه مدرسه.
وبلاگ سومم (هشتم بودم): یه کم زیادی وبگردی میکردم و دوست داشتم چیزای جالبی که میخونم رو بذارم که بقیه هم بخونن.
وبلاگ چهارمم (همون هشتم): حس میکردم انشاهام خیلی قشنگن =|
وبلاگ پنجمم (یازدهم): صرفا برای اینکه میدیدم یه نفر هست که انگاری خیلی داره با وبلاگش حال میکنه و به اهالی وبلاگش حسودیم میشد.
وبلاگ شیشمم (همینجا): همون دلیل قبلی تقریبا. به علاوهی این که فکر میکردم میتونه حالم رو بهتر کنه.
8. ویژگی از بلاگرای دیگه که دوست دارین داشته باشین؟
دانشجوی شریف یا تهران بودن :دیی
و دیگه، این ویژگی رو خودم هم قبلتر داشتم به نظرم، الان کمتر. این که نویسنده چیزی رو بنویسه که خودش براش ارزش قائل باشه، خیلی قشنگه. این که در مورد چیزی بنویسه که حداقل برای خودش واقعا مهم باشه طوری که حتی اگه بعد از مدتها هم براش کامنت بذاری، هنوز برای حرف زدن در مورد اون موضوع شور و شوق داشته باشه و همونجوری جوابت رو بده، که موقع انتشار پست جواب کامنتا رو میداده.
9. چندتا از لبخندای وبلاگی؟
چند روز قبل از کنکور که به یه دلیلی حالم فوقالعاده افتضاح بود و یه پست گذاشتم و بعد از یکی دو ساعت برش داشتم و تو همون مدت یه عالمه حال خوب گرفتم =)
خوانندهای که بیشتر از خودم وبلاگم رو چک میکرد :))))
یا پستی که توش استیو مذگان نامیده شده بودم :دییی
یا وقتایی که میبینم یه نفر چالش دعوتم کرده، هرچند اگه هیییچ قصدی برای شرکت توی اون چالش نداشته باشم!
از وبلاگ پنجمم بذارین نگم، حسودیتون میشه =))
10. بدون تعارفترین حرفتون با بلاگرا؟
بههرحال وبلاگ هم جزئی از فضای مجازیه و هرچند نسبتا خیلی سالمتره، ولی خب معایب خودش رو داره. مراقب باشین کسایی که دوستشون دارین توی وبلاگتون بین بقیه گم نشن، یا احساس گمشدگی نکنن.
بریم سراغ چالش بعدی. ممنونم از خانوم فاطمه بابت چالش نامهای به صد سال بعد.
سلام، چطورین؟ اول اومدم حدسهای مختلفم رو در مورد سبک زندگیتون رو بگم، ولی خب فکر کنم فایدهای نداره.
فقط خواستم بپرسم، الان حال آدما بهتره؟ جدا میپرسم. شاید الان خیلی پیشرفت کرده باشین و اینا، ولی من نگرانتونم واقعا، همهی اینا تونسته باعث بشه حالتون بهتر باشه؟ منظورم از حال بهتر اینه که، پوف، چطوری بگم! نمیدونم، الان هرچقدر توی فیلما و کتابامون هم بگردین دیگه اثری از حال خوب واقعی نیست، منم مطمئن نیستم چطوری براتون توضیحش بدم. ببینین! فکرش رو کنین هزارتا بدبختی داشته باشی، کلی کار مهم کرده باشی، خسته و کوفته باشی، دغدغهی نجات دنیا رو داشته باشی، اصلا حتی تلفن و لپتاپ هم نداشته باشی، خونهی مجللی هم نداشته باشی، ماشینت هم خیلی معمولی باشه، خلاصه تکنولوژی تاثیر مثبت حیلی موثری توی زندگیت نداشته باشی، ولی یکی رو داشته باشی که باهاش، نمیدونم چطوری توضیح بدم براتون، یکی که یه جورایی حضورش باعث بشه «اونلحظه» دغدغهی دیگهای نداشته باشی و، حال دلت همچی خوب باشه، کاری که هیچ قرص و بستنی و سیستمی نمیتونه انجامش بده.
خب، منظورم رو فهمیدین؟ دوباره سوالم رو میپرسم، حال آدما خوبه؟
نمیدونم! اصلا امیدوارم تا قبل از اون وقتا منجی ظهور کنه و یه گلی به سرمون بگیریم.
+ من باید اون چالش حرفهای نزده رو هم بالاخره بنویسم.
آقا این موزیک هم چیز عجیبیهها. فکر میکنم واسه هر شرایط و حالتی، یه آهنگی پیدا میشه. مثلا الان واسه حال و هوای انتخاب رشته! یاد آهنگ Wilson (Expensive Mistakes) | Fall Out Boy میافتم که توی این پست معرفیش کرده بودم، اونجاش که میگه:
If we hadn't done this thing
I think I'd be a medicine man
اگه الان اینجا نبودیم، احتمالا میرفتم داروساز میشدم.