به نظرم یکی از مهمترین چیزهایی که زندگیمون رو میسازه، اینه که تصمیم بگیریم «برای تغییر دادن چه چیزی تلاش کنیم» و «چه چیزهایی رو بپذیریم و زورمون رو برای تغییر دادنش هدر نکنیم».
بنویسیم. بشینیم بنویسیم که میخوایم انرژیمون رو پای چه چیزایی بریزیم، و چه چیزهایی هستن که آزاردهندهان و دلمون میخواد عوضشون بکنیم ولی بهتره خودمون رو به خاطرشون فرسوده نکنیم، چیزهایی که اصلا قرار نیستش من و تو بتونیم عوضشون بکنیم، مثلا «آدمها»، یا مثلا «نظامها».
خندهام میگیره که یه زمانی داشتم خودم رو میکشتم، تا کاری کنم که دو به علاوهی دو، نشه چهار. قدرت همینه که هست، هرکی قدرتطلب و اهل شو و ادایی باشه، هرکی عامهپسندتر باشه قدرت رو دستش میگیره و اونی که حرف اضافه نمیزنه، اهل لاف و دوز و کلک و وعدههای صدتا یه غاز نیست قراره تنها بمونه. بدیهیه خب، حالا ما هرچی هم زور بزنیم، تهش قدرت دست اونیه که قدرت طلب باشه. اونی که دوستمون نداره، خب دوستمون نداره، حتی اگه خودش میخواست دوستمون داشته باشه هم نمیتونستش، این نه دست خودشه نه دست ماست.
+ پست مرتبط.
- يكشنبه ۱۴ آبان ۰۲